1. Inflation is the bogy of many governments.
[ترجمه ترگمان]تورم the بسیاری از دولت ها است
[ترجمه گوگل]تورم بسیاری از دولتها است
2. For bogies and underframes the rolled steel bars were dealt with similarly to wagon components.
[ترجمه ترگمان]برای کود و underframes میله های فولادی لوله شده به طور مشابه به اجزای ارابه نیز پرداخته شد
[ترجمه گوگل]برای چرخ دستی های چوبی و فرعی، میله های فولادی نورد به طور مشابه با قطعات واگن مورد استفاده قرار می گرفتند
3. Bogies is housed in a restored movie theater and decorated with Humphrey Bogart memorabilia.
[ترجمه ترگمان]Bogies در یک سالن سینما احیا شده و با خاطرات هامفری بوگارت تزیین شده است
[ترجمه گوگل]تیراندازی در یک تئاتر بازسازی شده و با خاطرات هامفری بوگارت تزئین شده است
4. Mechanical expertise and mechanical and electrical components, including bogies, will come from Adtranz.
[ترجمه ترگمان]تخصص مکانیکی و اجزای الکتریکی و الکتریکی، از جمله bogies، از Adtranz می آیند
[ترجمه گوگل]تخصص مکانیکی و اجزای مکانیکی و الکتریکی، از جمله بدلیجات، از Adtranz بدست می آید
5. Both pick the nose of rock credibility and flick rolled-up bogies at its established figureheads.
[ترجمه ترگمان]هر دو بینی خود را از روی اعتبار سنگ برداشت و به سوی figureheads که در آن ایجاد شده بود، حرکت کردند
[ترجمه گوگل]هر دوی آنها اعتبار سنگ را به دست می گیرند و چرخ گوشت ها را با انگشتان دست ساز خود درگیر می کنند
6. Restoration work on the chassis and coach body will commence soon and replacement bogies are now being sought.
[ترجمه ترگمان]کار بازسازی بر روی بدنه و بدنه مربی به زودی آغاز خواهد شد و واگن جایگزین در حال حاضر جستجو خواهد شد
[ترجمه گوگل]کارهای بازسازی بر روی شاسی و بدن مربی به زودی شروع می شود و در حال حاضر به دنبال جایگزینی چرخ دستی ها می باشد
7. These vehicles were mounted on six-wheel bogies, and enclosed balconies at the adjoining ends formed entrance porches with connecting gangways.
[ترجمه ترگمان]این وسایل نقلیه بر روی واگن شش چرخ نصب شدند، و balconies محصور در انتهای آن، porches ورودی را با پل های ارتباطی تشکیل دادند
[ترجمه گوگل]این وسایل نقلیه بر روی دوچرخه های شش چرخ نصب شده و بالکنهای محصور در انتهای مجاور ساخته شده است و حیاط های ورودی با راهپیمایی های اتصال را تشکیل می دهند
8. These proved less satisfactory than the Brill bogies.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این کار به مراتب بهتر از آن دیو Brill است
[ترجمه گوگل]این ها کمتر از رادیوی سبیل رضایت بخش بودند
9. Bogy, brown eyes regarding me, panted happily, pink tongue peeking from tusked 20 jaws.
[ترجمه ترگمان]در حالی که با خوشحالی نفس نفس می زد، با خوشحالی نفس نفس می زد، زبان صورتی از لای دندان هاش به جلو نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]چشمان قهوه ای در مورد من، با خوشحالی پرده، زبان صورتی، از 20 فک تشت زده است
10. There squatted my hated nemesis, Bogy, tied to a post.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، دشمن منفور من، bogy، که به یک پست بسته شده بود، چمباتمه زده بود
[ترجمه گوگل]منم متاهل متاهلم، بابی، به یک پست متصل شدم
11. So Hobbes was very much a bogy man and he remained a bogy man for a long time.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هابز بسیار مرد bogy بود و برای مدتی طولانی یک مرد bogy باقی ماند
[ترجمه گوگل]بنابراین، هابز بسیار مرد فاسد بود و او مدتها برای یک انسان غریبه باقی ماند
12. Bogy was the next-door neighbors' English bulldog. Normally he was linked by a chain to a wire that stretched about 100 feet across their backyard.
[ترجمه ترگمان] bogy همسایه همسایه - همسایه - همسایه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - در حالت عادی او با زنجیری به سیمی که حدود ۱۰۰ پا در حیاط پشتی آن ها کشیده شده بود، به هم متصل بود
[ترجمه گوگل]بگوی بولداگ انگلیسی همسایگان بعدی بود به طور معمول او توسط یک زنجیر به یک سیم متصل شد که در حدود 100 پا در طول حیاط خلوتش کشیده شد
13. " Well, Jim, " he said, " Bogy broke his chain, came over and killed Bounce.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"خوب، جیم،\" زنجیرش را پاره کرد و برگشت و جرقه زد
[ترجمه گوگل]'خوب، جیم،' او گفت، 'غول زدن زنجیره خود را شکست، آمد و کشته گزاف گویی
14. That night I slept well for the first time in days. The next morning as I leaped down the back steps, I saw Bogy next door and stopped.
[ترجمه ترگمان]آن شب برای اولین بار در روز خوب خوابیدم صبح روز بعد، همان طور که از پله های پشتی پایین پریدم، در همسایگی را دیدم و ایستادم
[ترجمه گوگل]در آن شب من برای اولین بار در روزهای خوبی خوابیدم صبح روز بعد وقتی که مراحل برگشت را پشت سر گذاشتم، در کنار درب دیدم و متوقف شدم