غیر قابل تصور است
unimaginable
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of imaginable.
• متضاد: imaginable
• مشابه: impossible, inconceivable
• متضاد: imaginable
• مشابه: impossible, inconceivable
• impossible to imagine; inconceivable, incredible, improbable
something that is unimaginable is difficult to imagine or understand properly, because it is not part of people's normal experience.
something that is unimaginable is difficult to imagine or understand properly, because it is not part of people's normal experience.
جملات نمونه
1. Such speed of travel was unimaginable before the railway age.
[ترجمه ترگمان]این سرعت سفر قبل از عصر راه آهن غیرقابل تصور بود
[ترجمه گوگل]چنین سرعت سفر تا قبل از سنسور راه آهن غیر قابل تصور بود
[ترجمه گوگل]چنین سرعت سفر تا قبل از سنسور راه آهن غیر قابل تصور بود
2. The scale of the fighting is almost unimaginable.
[ترجمه ترگمان]مقیاس مبارزه تقریبا غیرقابل تصور است
[ترجمه گوگل]مقیاس جنگ تقریبا غیر قابل تصور است
[ترجمه گوگل]مقیاس جنگ تقریبا غیر قابل تصور است
3. The children here have lived through unimaginable horrors.
[ترجمه ترگمان]بچه هایی که اینجا زندگی می کنند با وحشت غیرقابل تصور زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها در اینجا با وحشت غیر قابل تصور زندگی کرده اند
[ترجمه گوگل]بچه ها در اینجا با وحشت غیر قابل تصور زندگی کرده اند
4. We all believed it unimaginable that he had lived alone on a deserted island for so long.
[ترجمه ترگمان]همه ما باور داشتیم که او مدت زیادی در یک جزیره دورافتاده زندگی کرده بود
[ترجمه گوگل]همه ما معتقد بودیم این غیر قابل تصور است که او تا مدتها در یک جزیره متروک زندگی کرده است
[ترجمه گوگل]همه ما معتقد بودیم این غیر قابل تصور است که او تا مدتها در یک جزیره متروک زندگی کرده است
5. This level of success would have been unimaginable just last year.
[ترجمه ترگمان]این سطح موفقیت در سال گذشته غیرقابل تصور بود
[ترجمه گوگل]این سطح موفقیت تنها در سال گذشته غیر قابل تصور بود
[ترجمه گوگل]این سطح موفقیت تنها در سال گذشته غیر قابل تصور بود
6. The suffering inflicted on these children was unimaginable.
[ترجمه ترگمان]رنجی که به این کودکان مبتلا شده غیرقابل تصور بود
[ترجمه گوگل]درد و رنج ناشی از این کودکان غیر قابل تصور بود
[ترجمه گوگل]درد و رنج ناشی از این کودکان غیر قابل تصور بود
7. Because he went further than most into that unimaginable world of extreme pain and violence.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بیش از همه به آن دنیای غیرقابل تصور از درد شدید و خشونت می رفت
[ترجمه گوگل]از آنجا که او بیشتر از آنچه که در جهان غیر قابل تصور درد و خشونت شدید بود، رفت
[ترجمه گوگل]از آنجا که او بیشتر از آنچه که در جهان غیر قابل تصور درد و خشونت شدید بود، رفت
8. The two made unimaginable amounts of money.
[ترجمه ترگمان]این دو به مقدار پولی غیرقابل تصور بودند
[ترجمه گوگل]دو مقدار غیر قابل تصور از پول ساخته شده است
[ترجمه گوگل]دو مقدار غیر قابل تصور از پول ساخته شده است
9. The gargantuan effort was conducted under almost unimaginable conditions of hardship and coercion.
[ترجمه ترگمان]این اقدام عظیم تحت شرایط تقریبا غیرقابل تصور سختی و اعمال زور اجرا شد
[ترجمه گوگل]تلاش های گریگنتون تحت شرایط تقریبا غیرقابل پیش بینی سختی و اجبار انجام شد
[ترجمه گوگل]تلاش های گریگنتون تحت شرایط تقریبا غیرقابل پیش بینی سختی و اجبار انجام شد
10. It is not simply that Spiegelman reduces unimaginable statistics and intolerable realities to concrete and manageable proportions.
[ترجمه ترگمان]این به سادگی نیست که Spiegelman آمار غیرقابل تصور و واقعیت های غیرقابل تحمل را به نسبت های بتونی و قابل مدیریت کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]به سادگی این نیست که اسپیگلمن آمارهای غیر قابل تصور و واقعیت های غیر قابل تحمل را به نسبت های مشخص و قابل کنترل کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]به سادگی این نیست که اسپیگلمن آمارهای غیر قابل تصور و واقعیت های غیر قابل تحمل را به نسبت های مشخص و قابل کنترل کاهش می دهد
11. He laughed to near crying over unimaginable details.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر جزئیات غیرقابل تصور، به گریه افتاد
[ترجمه گوگل]او خیره به تقریبا گریه بیش از جزئیات غیر قابل تصور است
[ترجمه گوگل]او خیره به تقریبا گریه بیش از جزئیات غیر قابل تصور است
12. The agony was unimaginable; she had never thought that there could be such pain in the world.
[ترجمه ترگمان]درد غیرقابل تصور بود؛ هرگز فکر نمی کرد که چنین دردی در دنیا وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]آزار غیر قابل تصور بود او هرگز فکر نکرد که چنین درد در جهان وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]آزار غیر قابل تصور بود او هرگز فکر نکرد که چنین درد در جهان وجود داشته باشد
13. Most of us, however, take life for granted. We know that one day we must die, but usually we picture that day as far in the future. When we are in buoyant health, death is all but unimaginable. We seldom think of it. The days stretch out in an endless vista. So we go about our petty tasks, hardly aware of our listless attitude toward life.
[ترجمه ترگمان]با این حال اکثر ما زندگی را مسلم فرض می کنیم ما می دانیم که یک روز باید بمیریم، اما معمولا آن روز را در آینده تصویر می کنیم هنگامی که ما در سلامت شناور هستیم، مرگ تنها چیزی نیست که غیرقابل تصور است به ندرت به آن فکر می کنیم روزها به چشم انداز بی پایان کشیده می شوند بنابراین ما به کاره ای کوچک مان می پردازیم و به ندرت از نگرش listless نسبت به زندگی آگاه می شویم
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر ما زندگی را به عنوان اعطا می کنیم ما می دانیم که یک روز ما باید بمیریم، اما معمولا ما آن روز را در آینده به تصویر می کشیم وقتی که ما در سلامت شناور هستیم، مرگ همه چیز غیر قابل تصور است ما به ندرت از آن فکر می کنیم روزها در ویستا بی پایان است بنابراین ما در مورد وظایف کوچک ما، به سختی از نگرش بیخودی ما نسبت به زندگی آگاهیم
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر ما زندگی را به عنوان اعطا می کنیم ما می دانیم که یک روز ما باید بمیریم، اما معمولا ما آن روز را در آینده به تصویر می کشیم وقتی که ما در سلامت شناور هستیم، مرگ همه چیز غیر قابل تصور است ما به ندرت از آن فکر می کنیم روزها در ویستا بی پایان است بنابراین ما در مورد وظایف کوچک ما، به سختی از نگرش بیخودی ما نسبت به زندگی آگاهیم
پیشنهاد کاربران
Adjective :
غیر قابل تصور
غیر قابل پیش بینی
غیر قابل حدس زدن
حدس نزدنی
پیش بینی نشدنی
غیر قابل تصور
غیر قابل پیش بینی
غیر قابل حدس زدن
حدس نزدنی
پیش بینی نشدنی
باورنکردنی
نمیتوان حدس زد یا قابل تصور نیست
کلمات دیگر: