کلمه جو
صفحه اصلی

clamour


معنی : مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن
معانی دیگر : clamor : بانگ، غوغا، سروصدا

انگلیسی به فارسی

( clamor =) بانگ، غوغا، سروصدا، غریو کشیدن، مصرانه تقاضا کردن


سر و صدا، بانگ، خروش، فریاد، غوغا، طنین، مصرانه تقاضا کردن، غریو کشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم و ( noun, intransitive verb )
حالات: clamours, clamouring, clamoured
• : تعریف: (chiefly British) variant of clamor.

• noise, commotion, uproar (alternate spelling for clamor)
shout, yell; demand noisily, claim noisily
if people clamour for something, they demand it noisily or angrily; a formal use. verb here but can also be used as an uncount noun with a supporting word or phrase. e.g. the public clamour could not be silenced.
if people are talking or shouting together loudly, you can refer to the noise as a clamour; a literary use.

مترادف و متضاد

مصرانه تقاضا کردن (فعل)
clamor, clamour

غریو کشیدن (فعل)
clamor, clamour

جملات نمونه

1. the seas are stormy--they clamour for me
دریاها پر طوفانند -- آنها برای من غوغا می کنند.

2. He raised a hand to still the clamour.
[ترجمه ترگمان]او یک دستش را بالا برد و هنوز سر و صدا راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]دستش را به سمت چانه زد

3. There was a clamour of voices outside the office.
[ترجمه ترگمان]صدایی از بیرون دفتر به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدایی در خارج از دفتر وجود داشت

4. He shouted over the rising clamour of voices.
[ترجمه ترگمان]در حالی که صدای بلند شدن صداها را می شنید، فریاد زد:
[ترجمه گوگل]او بر سر بلند شدن صداهای بلند فریاد زد

5. People began to clamour for his resignation.
[ترجمه ترگمان]مردم با استعفای او شروع به اعتراض کردند
[ترجمه گوگل]مردم برای استعفای خود شروع به خندیدن کردند

6. She could hear a clamour in the road outside.
[ترجمه ترگمان]صدای غرشی در جاده به گوش رسید
[ترجمه گوگل]او می تواند در خارج از خیابان صدایی را بشنود

7. Trouillot disregarded the growing public clamour for her resignation.
[ترجمه ترگمان]بی سرو صدا، هیاهوی مردم را نادیده گرفت و اعتنایی به استعفای او نکرد
[ترجمه گوگل]Trouillot به دلیل استعفای وی، از افزایش محبوبیت عمومی روبرو شده است

8. The clamour to draw a veil over the minister's extra-marital activities reeks of hypocrisy.
[ترجمه ترگمان]هیاهو و جنجال برای کشیدن توری از فعالیت های اضافی و زناشویی وزیر بوی ریاکاری می دهد
[ترجمه گوگل]سر و صدا برای ایجاد یک حجاب در فعالیت های اضافی ازدواج وزیر، رؤیای ریاکاری است

9. The whole army begins to clamour for the fosse to be filled up.
[ترجمه ترگمان]تمام ارتش به دنبال the به راه افتاد تا از اینجا پر شود
[ترجمه گوگل]کل ارتش شروع به پریدن می کند تا پر شود

10. The clamour for her resignation grew louder.
[ترجمه ترگمان]فریادهای استعفای او بلندتر شد
[ترجمه گوگل]سر و صدا برای استعفای او بلندتر شد

11. Then the familiar clamour of bickering voices that will last for months began.
[ترجمه ترگمان]بعد سرو صدای آشنایی با صداهایی که ماه ها طول می کشد، به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]سپس صدای آشنا از صدای بی حوصلگی که برای ماهها ادامه خواهد داشت شروع می شود

12. Customers clamour at the counter as thick as if they were handing out free tickets to Dublin.
[ترجمه ترگمان]مشتریان به پیشخوان سر زدند، انگار که بلیط های رایگان را به دوبلین تحویل می دادند
[ترجمه گوگل]مشتریان در مقابله با ضرب و شتم به عنوان ضخیم مانند اگر آنها را به توزیع بلیط رایگان به دوبلین

13. This cloying commercial clamour had the New Zealand public wound up.
[ترجمه ترگمان]این جنجال و هیاهو، موجب زخمی شدن مردم نیوزیلند شد
[ترجمه گوگل]این زلزله تجاری کلاسیک زلاند نو خلق شده بود

14. And the sickening clamour of street noises beyond the cloister wall, the sickening odour of those who made them.
[ترجمه ترگمان]و هیاهوی نفرت انگیز کوچه در ورای دیوار دیر، بوی نفرت انگیز کسانی که آن ها را ساخته بودند، سر و صدا می کرد
[ترجمه گوگل]و غم و اندوه غم انگیز از صدای خیابان فراتر از دیوار حیاط، بوی مضر کسانی که آنها را ساخته است

پیشنهاد کاربران

سر و صدا، داد و قال، داد و بیداد، جیغ و داد، فریاد، قشقرق
جنجال به پا کردن، هیاهو کردن، سر و صدا راه انداختن، داد و قال کردن

تقاضا کردن چیزی به همراه هیاهو و سروصدا
به نوعی میشه گفت demand


کلمات دیگر: