1. He is the kind of snobby arsehole that is not needed at gigs.
[ترجمه ترگمان]او نوعی of است که در قایق ها مورد نیاز نیست
[ترجمه گوگل]او نوعی اسباب بازی است که در جشنواره ها مورد نیاز نیست
2. In other words, many of the snobby, clubby vibes that tend to waft around conventional classical music are absent.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، بسیاری از the، clubby vibes که مایل به حرکت در اطراف موسیقی کلاسیک سنتی هستند، وجود ندارند
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، بسیاری از فانتزی ها، فانتزی های کلوببی که تمایل دارند در اطراف موسیقی کلاسیک متداول ظاهر شوند، وجود ندارد
3. I am not materialistic and I am not snobby, I hope.
[ترجمه ترگمان]من مادی گرا نیستم و امیدوارم باشم
[ترجمه گوگل]من مادی نیستم و من فکر نمیکنم، امیدوارم
4. Rather than saying: This information sheet is snobby and boring.
[ترجمه ترگمان]به جای این که بگویید: این برگه اطلاعات خسته کننده و خسته کننده است
[ترجمه گوگل]به جای اینکه بگوییم این ورق اطلاعاتی ناخوشایند و خسته کننده است
5. I wouldn't say that Cher, Dionne, and the snobby Amber top the list of teen movie bitches, but they're definitely aware of their social status.
[ترجمه ترگمان]من نمی گویم که به سلامتی، Dionne، و امبر snobby بالای لیست فیلم های teen، اما قطعا از وضعیت اجتماعی شان اطلاع دارند
[ترجمه گوگل]من نمی توانم بگویم که Cher، Dionne و Amber در حال حاضر لیست سگ های فیلم نوجوان را بالا می برند اما قطعا از وضعیت اجتماعی آنها آگاهی دارند
6. You mean those snobby assistants from "mode" actually like that kind of place?
[ترجمه ترگمان]منظورت این است که این دستیاران snobby از \"مد\" واقعا از این نوع مکان خوششان می آید؟
[ترجمه گوگل]شما به این معنی است که این دستیاران snobby از 'mode' در واقع مانند این نوع مکان هستند؟
7. 'Westerners get snobby when they come here and assume they can rely on what made them successful back home, ' Mr. Minoie says.
[ترجمه ترگمان]آقای Minoie می گوید، غربی ها هنگام ورود به اینجا snobby می گیرند و فرض می کنند که می توانند بر آنچه که آن ها را به خانه بازمی گرداند تکیه کنند
[ترجمه گوگل]آقایان مینی می گوید: 'غربی ها زمانی که به اینجا می آیند، عصبانی می شوند و فرض می کنند که می توانند بر روی آنچه که آنها را به خانه برگرداند، تکیه کنند '
8. The humans can be as snobby as the high elves sometimes, and we half-elves really liked doing things our own way.
[ترجمه ترگمان]انسان ها بعضی وقت ها مثل موجودات کهن snobby و ما از انجام دادن کارها به روش خودمون لذت می بریم
[ترجمه گوگل]انسان ها می توانند بعضی اوقات بعضی از الف ها را به عنوان ضرب المثل به کار برند و ما نیمی الف واقعا دوست داشتیم چیزهایی را به شیوه خودمان دوست داشته باشیم
9. I thought that was rather snobby and unhelpful, but it is a company that's always bragging about how many of its users make six figures, so what do you expect?
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این کار کمی snobby و بی فایده است، اما یک شرکت است که همیشه لاف می زند که چند نفر از کاربران شش نفر را تشکیل می دهند، بنابراین چه انتظاری دارید؟
[ترجمه گوگل]من فکر کردم که این کار به جایی نرسیده و مفید نیست، اما این یک شرکت است که همیشه در مورد اینکه چه تعداد از کاربران آن شش رقمی را بپوشاند، چطور است؟
10. 'Westerners get snobby when they come here and assume they can rely on what made them successful back home, ' Mr. Minoie says. 'They forget that they've got competition. '
[ترجمه ترگمان]آقای Minoie می گوید، غربی ها هنگام ورود به اینجا snobby می گیرند و فرض می کنند که می توانند بر آنچه که آن ها را به خانه بازمی گرداند تکیه کنند آن ها فراموش می کنند که رقابت را شروع کرده اند
[ترجمه گوگل]آقایان مینی می گوید: 'غربی ها زمانی که به اینجا می آیند، عصبانی می شوند و فرض می کنند که می توانند بر روی آنچه که آنها را به خانه برگرداند، تکیه کنند ' آنها فراموش می کنند که رقابت دارند '
11. A snobby person, Dr. Lee thinks some patients ignorant and stupid.
[ترجمه ترگمان]یک آدم متکبر، دکتر لی فکر می کند که بعضی از بیماران احمق و احمق هستند
[ترجمه گوگل]یک فرد نابینا، دکتر لی فکر می کند برخی از بیماران نادان و احمقانه هستند
12. Can I really tell my snobby friends that I now shop at - egads - Walmart ?
[ترجمه ترگمان]واقعا می تونم به دوستای snobby بگم که الان تو - کار می کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا من واقعا می توانم دوستان منفورده خود را که من در حال حاضر در فروشگاه - egads - Walmart؟
13. While you shouldn't let their snobby attitude stop you from shopping here, you may want to think twice about asking where to find the latest Danielle Steel novel.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نباید اجازه دهید نگرش snobby شما را از خرید باز کند، ممکن است بخواهید دو بار به این فکر کنید که از کجا می خواهید آخرین رمان ساخته شده از Danielle را بیابید
[ترجمه گوگل]در حالی که شما نباید اجازه دهید که رفتار نگرشی آنها شما را از خرید اینجا متوقف کند، ممکن است بخواهید دو بار از خود بپرسید که آیا آخرین رمان Danielle Steel را پیدا کنید
14. Mr Ratner, who is 4 quickly got rid of the snobby atmosphere which prevails in most independent jewellery stores.
[ترجمه ترگمان]آقای Ratner که ۴ ساله است به سرعت از شر جو snobby خلاص شد که در اغلب فروشگاه های جواهرات مستقل وجود دارد
[ترجمه گوگل]آقای راتنر، که 4 ساله است، به سرعت فضای ناپایدار را که در اغلب فروشگاه های جواهری مستقل وجود دارد، خلاص می کند
15. Some say your books have changed their lives; others are quite snobby about your work.
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند که کتاب های شما زندگی خود را تغییر داده اند
[ترجمه گوگل]بعضی می گویند کتاب های شما زندگی شان را تغییر داده اند؛ دیگران در مورد کار شما کاملا شگفت انگیز هستند