کلمه جو
صفحه اصلی

antecedence


معنی : پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی
معانی دیگر : (از نظر رتبه یا محل یا زمان) پیشتر بودن، جلوروی، پیش آیندی، اولویت

انگلیسی به فارسی

پیش داوری، تقدم، پیشی، سبقت، پیش روی


تقدم، پیشی


پیشی، پیشروی، تقدم، سبقت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: antecedency (n.)
• : تعریف: the act of going before, or the state of being ahead; precedence.
مشابه: precedence

• priority, seniority; preference

مترادف و متضاد

پیش روی (اسم)
advance, progress, development, precession, onrush, march, antecedence

سبقت (اسم)
advance, lead, precession, antecedence, overtaking, overtake, precedence, advantage, supremacy, dominance

تقدم (اسم)
lead, precession, antecedence, precedence, preference, priority, primacy, pre-emimence

پیشی (اسم)
pussy, antecedence, precedence, priority, kitty, precedency

جملات نمونه

1. Creative thinking is the antecedence of design.
[ترجمه ترگمان]تفکر خلاقانه the طراحی است
[ترجمه گوگل]تفکر خلاق پیشداوری طراحی است

2. Then a curriculum antecedence chart of Manufacturing and Automation Engineering is provided to illustrate the significance of antecedence research in making teaching plans.
[ترجمه ترگمان]سپس یک برنامه آموزشی از مهندسی اتوماسیون تولید و اتوماسیون ارائه شده است که اهمیت تحقیقات antecedence در ایجاد برنامه های آموزشی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]سپس یک نمودار پیشین برنامه درسی مهندسی تولید و اتوماسیون برای نشان دادن اهمیت تحقیقات پیشین در ساخت برنامه های آموزشی ارائه شده است

3. Its antecedence course is Human Resources Management.
[ترجمه ترگمان]مسیر antecedence آن مدیریت منابع انسانی است
[ترجمه گوگل]دوره مقدماتی آن مدیریت منابع انسانی است

4. Electric power is antecedence to the development of the national economic.
[ترجمه ترگمان]قدرت الکتریکی در حال توسعه برای توسعه اقتصاد ملی است
[ترجمه گوگل]قدرت الکتریکی پیش از توسعه اقتصاد ملی است

5. As a trade arrangement that is system antecedence, the legal system of FTA directly affects the development of regional trade liberalization and implement of each leaguer's profits.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قرارداد تجاری که سیستم antecedence نامیده می شود، سیستم قانونی of بطور مستقیم بر توسعه آزادسازی تجارت منطقه ای و اجرای هر سود leaguer تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]به عنوان یک توافق تجاری، که پیش شرط سیستم است، سیستم حقوقی FTA به طور مستقیم بر توسعه تجارت آزاد منطقه ای و پیاده سازی هر سود متعارف تأثیر می گذارد

6. Methods of GM gray prediction, Bayesian and antecedence index were employed.
[ترجمه ترگمان]روش های پیش بینی خاکستری (GM)، Bayesian (Bayesian)و شاخص antecedence بکار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]روش های پیش بینی گرمی ژرمین، شاخص بیزی و شاخص پیشاهنگی استفاده شد

7. By cutting in intentional homicide of traffic accident crime, this paper proves that the action of antecedence may cause the duty of action, then concern how to handle the equal-value issues.
[ترجمه ترگمان]با قطع کردن قتل عمد جرم تصادف رانندگی، این مقاله ثابت می کند که اقدام of می تواند منجر به وظیفه عمل شود، و سپس به نحوه برخورد با مسایل با ارزش برابر توجه داشته باشد
[ترجمه گوگل]این مقاله با برش دادن در قتل عمدی جنایات تصادف، این ثابت می کند که اقدامات پیشگامی ممکن است باعث وظیفه عمل شود، سپس در مورد چگونگی رسیدگی به مسائل با ارزش برابر است

8. Electric power industry is of the basic importance and antecedence in our country economy. Electricity is both the producing and the living material.
[ترجمه ترگمان]صنعت برق از اهمیت اساسی برخوردار است و در اقتصاد کشور ما کاربرد دارد الکتریسیته هم تولید کننده و هم مواد زنده است
[ترجمه گوگل]صنعت برق از اهمیت اساسی و پیشگویی در اقتصاد کشورمان برخوردار است برق تولید مواد و مواد زنده است

9. It should accord to the regulate of law, the requirement of occupation or duty, the legal action(sentence dictionary), the action of antecedence and so on.
[ترجمه ترگمان]این قانون باید مطابق با تنظیم قانون، نیاز به شغل یا وظیفه، اقدام قانونی (فرهنگ لغت)، اقدام of و غیره باشد
[ترجمه گوگل]این باید به تنظیم قانون، الزام اشغال یا وظیفه، اقدام قانونی (فرهنگ لغت جمله)، اقدام پیش قدم و غیره برسد

10. It should accord to the regulate of law, the requirement of occupation or duty, the legal action, of antecedence and so on.
[ترجمه ترگمان]این قانون باید مطابق با تنظیم قانون، نیاز به شغل و یا وظیفه، اقدام قانونی، و غیره باشد
[ترجمه گوگل]این باید به تنظیم قانون، الزام اشغال یا وظیفه، اقدام قانونی، پیشگویی و غیره برسد

11. Meanwhile, it pointed out that the mode of teaching must follow the antecedence of scientific theories, embodying the rationality, realizability and operability of it.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، نشان داد که شیوه تدریس باید از antecedence های علمی پیروی کند که شامل عقلانیت، realizability و قابلیت عملکرد آن است
[ترجمه گوگل]در همین حال، آن را اشاره کرد که روش آموزش باید پیروی از پیشروی از نظریه های علمی، تجسم عقلانیت، قابل اجرا و عملی بودن آن است

12. The experiment shows that design theory and properties fulfill needs of design. It fills the vacancy of IC two random pulses difference with the carry antecedence.
[ترجمه ترگمان]آزمایش نشان می دهد که تیوری و خصوصیات طراحی نیازمند طراحی هستند این رشته جای خالی کردن فضای خالی ارتباطات داخلی IC با the را پر می کند
[ترجمه گوگل]این آزمایش نشان می دهد که تئوری طراحی و خواص، نیازهای طراحی را برآورده می کند آن را خالی از IC دو اختلاف پالس تصادفی با پیش نیاز حمل پر می کند

13. The advantages are those of human resource capital, of industrial foundation, of historical opportunity, and of information antecedence .
[ترجمه ترگمان]این مزایا عبارت اند از: سرمایه منابع انسانی، بنیاد صنعتی، فرصت تاریخی، و of اطلاعات
[ترجمه گوگل]مزایای آن عبارتند از: منابع سرمایه انسانی، بنیاد صنعتی، فرصت تاریخی و پیش داوری اطلاعات


کلمات دیگر: