1. Existentialism was really an umbrella term to lump together the works of several philosophers and writers.
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم واقعا یک اصطلاح چتر برای گرد هم آوردن آثار چندین فیلسوف و نویسنده بود
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم یک اصطلاح کلیدی بود که کارهای چندین فیلسوف و نویسندگان را با هم ترکیب کند
2. A little epistemology and some existentialism.
[ترجمه ترگمان]یک معرفت شناسی و برخی اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه گوگل]معرفت شناسی کمی و برخی اگزیستانسیالیسم
3. Similarly the rise of Existentialism in the 1950s made an interest in matters spiritual seem like so much unfashionable hokum.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه ظهور اگزیستانسیالیسم در دهه ۱۹۵۰ توجه به موضوعات معنوی از مد افتاده بسیاری را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، ظهور اگزیستانسیالیسم در دهه 1950 علاقه ای به مسائل معنوی ایجاد کرد که به نظر می رسد مانند حووم بسیار غیرمعمول است
4. Existentialism is an important element in post-war thought.
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم عنصر مهمی در تفکر پس از جنگ است
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم یک عنصر مهم در تفکر پس از جنگ است
5. In literary theory they emerge as Marxism, phenomenology, existentialism, structuralism, poststructuralism, deconstruction.
[ترجمه ترگمان]در تیوری ادبی، آن ها به عنوان مارکسیسم، پدیده شناسی، اگزیستانسیالیسم، structuralism، poststructuralism، واسازی ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]در نظریه ادبیات آنها به مثابه مارکسیسم، پدیده شناسی، اگزیستانسیالیسم، ساختارگرایی، پست مدرنیسم، انحرافی تبدیل می شوند
6. Objectivism thus turns existentialism inside out.
[ترجمه ترگمان]بنابراین Objectivism در درون خود اگزیستانسیالیسم پیدا می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین هدف گرایی، اگزیستانسیالیسم را بیرون می کند
7. There is a dominant sense of existentialism running through your books, beginning as far back as your first novel.
[ترجمه ترگمان]یک حس غالب اگزیستانسیالیسم از میان کتاب های شما می گذرد، که تا آنجا که اولین رمان تان است، شروع می شود
[ترجمه گوگل]یک حس غالب از اگزیستانسیالیسم را که از طریق کتابهای شما در حال اجرا است، آغاز می کند، که از اولین رمان شما شروع می شود
8. That is the starting point for existentialism.
[ترجمه ترگمان]این نقطه شروع اگزیستانسیالیسم است
[ترجمه گوگل]این نقطه شروع برای اگزیستانسیالیسم است
9. Radical subjectivism brings the anguish and forlornness of existentialism to man at the close of dualism.
[ترجمه ترگمان]subjectivism رادیکال درد و رنج اگزیستانسیالیسم را به انسان در نزدیکی دوگانگی به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]سوبژکتیویسم رادیکال، موجب برانگیختگی و بی توجهی اگزیستانسیالیسم به انسان در نزدیکی دوگانگی می شود
10. So, Dithyramb spirit and Sartre's existentialism get the art emersion in her novels.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، روح Dithyramb و اگزیستانسیالیسم سارتر، هنر را در رمان خود به دست می آورند
[ترجمه گوگل]بنابراین، روح دایریامب و اگزیستانسیالیسم سارتر، در رمانهای او، خسارت هنری را در بر می گیرد
11. And this philosophy is called existentialism in the western.
[ترجمه ترگمان]و این فلسفه اگزیستانسیالیسم در غرب نامیده می شود
[ترجمه گوگل]و این فلسفه اگزیستانسیالیسم در غرب است
12. Therefore, existentialism falls into to person's realistic destiny sighing with sadness, becomes the people from the sorrowful self-pity pessimism and misanthropy philosophy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگزیستانسیالیسم به سرنوشت واقع گرایانه فرد در رابطه با غم و اندوه تبدیل می شود و به مردم از بدبینی sorrowful و فلسفه misanthropy تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگزیستانسیالیسم به سرنوشت واقعی واقعگرایانه تبدیل می شود و با غم و اندوه، مردم را از بدبختی بدبینانه و بدبختی فلسفه می گیرد
13. Any discussion of existentialism really has to begin with Jean-Paul Sartre's lament that the word is so loosely applied to so many things that it no longer means anything at all.
[ترجمه ترگمان]هر گونه بحث درباره اگزیستانسیالیسم واقعا باید با Jean سارتر شروع شود که واژه به طور آزاد برای بسیاری از چیزهایی که دیگر هیچ معنایی ندارد، کاربرد دارد
[ترجمه گوگل]هرگونه بحث دربارهی اگزیستانسیالیسم، باید با گناه ژان پل سارتر آغاز کند که این کلمه به نحوی بسیار نامحدود برای بسیاری از چیزها اعمال میشود که دیگر به معنای چیزی نیست
14. His Christian existentialism has continued to be influential.
[ترجمه ترگمان]اگزیستانسیالیسم مسیحی او همچنان تاثیرگذار بوده است
[ترجمه گوگل]اگزیستانسیالیسم مسیحی او همچنان تاثیرگذار است
15. While these people call their philosophy existentialism, actually they should call it accidentalism.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این افراد فلسفه خود را اگزیستانسیالیسم می نامند، در واقع آن ها باید آن را accidentalism بنامند
[ترجمه گوگل]در حالی که این افراد اگزیستانسیالیسم فلسفه خود را می نامند، در واقع باید آن را تصادفی بودن نامید