کلمه جو
صفحه اصلی

bobtail


معنی : ادم مهمل، اسب یا سگ دم کل، هر چیز ناقص یامختصر شده، دم کل
معانی دیگر : دم (اسب و سگ و غیره را) کوتاه کردن، چتری کردن، (سگ و اسب و غیره) دم کوتاه، دم چتری، مختصر، خلاصه شده، موجز، کوتاه شده

انگلیسی به فارسی

دم کل، اسب یا سگ دم کل، هرچیز ناقص یا مختصر‌شده، آدم مهمل


باتلاق، ادم مهمل، اسب یا سگ دم کل، هر چیز ناقص یامختصر شده، دم کل


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short or bobbed tail.
مشابه: dock

(2) تعریف: an animal with a short tail, esp. a horse.
صفت ( adjective )
• : تعریف: having a short or docked tail.

- a bobtail mare
[ترجمه ترگمان] a
[ترجمه گوگل] مرغ بابتیلی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bobtails, bobtailing, bobtailed
• : تعریف: to shorten or cut the tail of; dock.
مشابه: dock

- Certain dogs are usually bobtailed while young.
[ترجمه ترگمان] بعضی از سگ ها معمولا در جوانی bobtailed
[ترجمه گوگل] بعضی از سگ ها معمولا جوان هستند

• tail which has been cut short
shorten, crop, cut short, dock; cut a tail short (on a horse or dog)

مترادف و متضاد

ادم مهمل (اسم)
bobtail, dud

اسب یا سگ دم کل (اسم)
bobtail

هر چیز ناقص یا مختصر شده (اسم)
bobtail

دم کل (صفت)
bobtail, dock-tailed

جملات نمونه

1. TAIL : Customarily docked or natural bobtail.
[ترجمه ترگمان]TAIL: customarily پهلو گرفته و یا bobtail طبیعی
[ترجمه گوگل]TAIL به طور معمول دنده و یا طبیعی bobtail

2. The American Bobtail cat possesses a strong, broad modified wedge-shaped head, with a distinctive brow above large almost almond shaped eyes giving it a natural hunting gaze.
[ترجمه ترگمان]گربه Bobtail آمریکایی دارای یک سر گوه شکل بزرگ و بزرگ است که پیشانی مشخص و تقریبا بادام دارد و به آن نگاه شکار طبیعی می دهد
[ترجمه گوگل]گربه آمریکایی Bobtail دارای یک سر و شکل اصلاح قوی و گسترده است که دارای چهره متمایز از چشم های بزرگ و تقریبا بادام می باشد و به آن نگاه طبیعی طبیعت می دهد

3. The American Bobtail is a medium-to-large, naturally occurring, bobtailed cat; a noticeably athletic animal, well muscled, with the appearance of power.
[ترجمه ترگمان]The آمریکایی یک حیوان متوسط و بزرگ است که به طور طبیعی در حال رخ دادن است یک حیوان ورزش کار به طور قابل توجهی ورزشی، با ظاهر قدرت
[ترجمه گوگل]Bobtail آمریکایی یک گربه متوسط ​​تا بزرگ، طبیعی است، باطل است یک حیوان قابل توجه ورزشی، به خوبی ماهیچه، با ظهور قدرت

4. The pleasure of leading the ragtag and bobtail proves but so-so, compared with the pleasure of commanding the House of Commons.
[ترجمه ترگمان]لذت رهبری the و bobtail این را ثابت می کند، در مقایسه با لذت فرمانده مجلس عوام
[ترجمه گوگل]لذت بردن از رهبر و بتائیل ثابت می کند اما بنابراین، در مقایسه با لذت بردن از فرماندهی مجلس عوام

5. The Old English sheepdog (also called a bobtail) is a high-maintenace breed. You must be willing to brush this dog daily or neither you nor your pet will be very happy.
[ترجمه ترگمان]The انگلیسی کهن (که همچنین a نامیده می شود)یک نژاد مشهور است شما باید تمایل داشته باشید که این سگ را هر روز مسواک بزنید، نه شما و نه حیوان خانگی تان خیلی خوشحال خواهد شد
[ترجمه گوگل]گوسفند قدیمی انگلیسی (همچنین به نام بوتیل) یک نژاد پرطرفدار است شما باید مایل باشید که این سگ را روزانه بشویید یا نه نه شما و نه حیوان خانگی شما بسیار خوشحال خواهد شد

6. Bells on bobtail ring.
[ترجمه ترگمان]زنگ ها در حلقه bobtail
[ترجمه گوگل]زنگ در حلقه bbtail

7. And take the Prime Minister and the rest of the rag, tag and bobtail with you.
[ترجمه ترگمان]و نخست وزیر و بقیه خرت و پرت رو با خودت ببر
[ترجمه گوگل]و نخست وزیر را ببرید و بقیهی پارچه، برچسب و بافت را با خود ببرید

8. Look out, too, for a brand new baby quality called Bobtail in six pastel shades.
[ترجمه ترگمان]بیرون را نگاه کنید، برای یک محصول جدید به نام \"Bobtail\" در شش سایه با رنگ های روشن
[ترجمه گوگل]همچنین توجه داشته باشید که کیفیت نوزاد با نام تجاری Bobtail در شش رنگ پاشنه است

9. He was just one of the rag tag and bobtail.
[ترجمه ترگمان]او فقط یکی از the و bobtail بود
[ترجمه گوگل]او فقط یکی از تیزهوشان و بتائیل بود

a bobtail(ed) horse

اسب دم‌کوتاه (دم چتری)



کلمات دیگر: