1. Traffic was dislocated by the snowstorm.
[ترجمه ترگمان]ترافیک در اثر بارش برف از جا دررفته بود
[ترجمه گوگل]ترافیک در اثر بارش برف از بین رفته است
2. Flights have been dislocated by thefog.
[ترجمه ترگمان]flights با thefog از جا دررفته
[ترجمه گوگل]پروازهای توسط thefog توسط هواپیماها برداشته شده است
3. A long-protracted strike dislocated the economy.
[ترجمه ترگمان]اعتصابی طولانی اقتصاد را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]یک اعتصاب طولانی مدت اقتصاد را از بین برد
4. The football player dislocated his shoulder.
[ترجمه ترگمان]بازیکن فوتبال شانه اش را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]بازیکن فوتبال، شانه اش را بر زمین گذاشت
5. I dislocated my shoulder playing football.
[ترجمه ترگمان] شونه ام رو از دست دادم فوتبال بازی کنم
[ترجمه گوگل]من شانه هایم را در فوتبال بازی کردم
6. He dislocated his shoulder in the accident.
[ترجمه ترگمان]شونه اش رو در تصادف از جا دررفته
[ترجمه گوگل]او شانه خود را در حادثه رها کرد
7. She dislocated her knee falling down some steps.
[ترجمه ترگمان]زانویش شکسته بود و از پله ها پایین می آمد
[ترجمه گوگل]او زانویش را دراز کرد و چندین مرحله را سقوط کرد
8. Her dislocated shoulder was carefully manipulated back into place.
[ترجمه ترگمان]شانه دررفته او با دقت به جایی باز شده بود
[ترجمه گوگل]شانه نافذ خود را به دقت دستکاری کرد
9. The doctor set my dislocated arm back.
[ترجمه ترگمان]دکتر دست چپش را به عقب برد
[ترجمه گوگل]دکتر بازوی منحرف من را باز کرد
10. Traffic was badly dislocated by the heavy fall of snow.
[ترجمه ترگمان]براثر سقوط سنگین برف، ترافیک بد از جا دررفته بود
[ترجمه گوگل]ترافیک به شدت توسط سقوط سنگین برف جای گرفت
11. He dislocated his shoulder in the football game.
[ترجمه ترگمان] شونه اش رو تو بازی فوتبال جا انداخته
[ترجمه گوگل]او شانه خود را در بازی فوتبال بیرون کشید
12. Harrison dislocated a finger.
[ترجمه ترگمان]هریسون \"یه انگشتش رو از دست داده\"
[ترجمه گوگل]هریسون یک انگشت گذاشت
13. Communications were temporarily dislocated by the bad weather.
[ترجمه ترگمان]در این هوای بد، ارتباطات به طور موقت از هم جدا شدند
[ترجمه گوگل]ارتباطات به طور موقت توسط آب و هوای بد جابجا شده است
14. His knees frequently dislocate and he has a painful hiatus hernia which makes him scream.
[ترجمه ترگمان]زانویش همیشه از جا کنده می شود و فتق دردناکی دارد که باعث می شود جیغ بکشد
[ترجمه گوگل]زانوهای او اغلب جابجایی می کنند و فتق دردناکی دارد که موجب فریاد می کند
15. Mr Wray suffered a dislocated fractured cheek bone.
[ترجمه ترگمان]آقای Wray دچار شکستگی استخوان گونه شکسته شد
[ترجمه گوگل]آقای Wray دچار شکستگی استخوان استخوانی شده است