1. All these measures above can reduce disharmonious problems, which makes establishment of harmonious society smooth.
[ترجمه ترگمان]تمام این اقدامات در بالا می تواند مشکلات disharmonious را کاهش دهد که باعث ایجاد سازگاری با جامعه هماهنگ می شود
[ترجمه گوگل]تمام این اقدامات فوق می تواند مشکلات ناخوشایند را کاهش دهد که باعث می شود جامعه هماهنگ صاف شود
2. The disharmonious patterns will tend to go off causing community to crumble and have many comings and goings.
[ترجمه ترگمان]الگوهای disharmonious تمایل دارند که باعث خرد شدن جامعه شوند و comings و رفت و آمد زیادی داشته باشند
[ترجمه گوگل]الگوهای ناخوشایند تمایل به رفتن را از بین می برند و موجب می شود جامعه به فرو ریختن و پیروزی های فراوانی دست یابد
3. Recently, there have been some disharmonious voices in the US criticizing the RMB exchange rate and proposing to use all possible means to push for its appreciation, which is unwise and short-sighted.
[ترجمه ترگمان]به تازگی برخی از صداهای disharmonious در ایالات متحده به انتقاد از نرخ تبدیل RMB و پیشنهاد استفاده از تمام ابزارهای ممکن برای فشار آوردن آن، که غیرعاقلانه و کوته بینانه است وجود داشته است
[ترجمه گوگل]به تازگی، برخی از صداهای ناسازگار در آمریکا از انتقاد از نرخ ارز RMB و پیشنهاد به استفاده از تمام ابزارهای ممکن برای تحسین آن، که ناعادلانه و کوتاه است
4. Often Rock People will discern disharmonious problems within the group and point them out to the leadership so that action can be taken to alter the dance into harmony again.
[ترجمه ترگمان]اغلب افراد راک مشکلات disharmonious را در گروه تشخیص می دهند و آن ها را به سمت رهبری هدایت می کنند تا این عمل دوباره برای تغییر رقص به هماهنگی صورت گیرد
[ترجمه گوگل]اغلب مردم راک مشکلات وحشتناکی درون گروه را تشخیص میدهند و آنها را به سمت رهبری راهنمایی میکنند تا اقدامات لازم برای تغییر رقص به هماهنگی انجام شود
5. In the new report, A Disharmonious Trade, Global Witness investigators found that 13 of the 14 firms they visited were able to obtain timber from Myanmar despite the restrictions.
[ترجمه ترگمان]در گزارش جدید، تحقیقات شاهد جهانی، بازرسان جهانی شاهد بودند که ۱۳ تا از ۱۴ شرکت که از آن ها بازدید کردند، علی رغم محدودیت های موجود قادر به دریافت الوار از میانمار بودند
[ترجمه گوگل]در گزارش جدید، معاون تجارت نامتجانس، محققان شاهد جهانی دریافته است که 13 مورد از 14 شرکت که بازدید می کردند، با وجود محدودیت ها، می توانند از میانمار استفاده کنند
6. At present, various disharmonious factors exist in the moral and political education environment in colleges and universities.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر عوامل مختلفی در محیط آموزشی و اخلاقی در دانشگاه ها و دانشگاه ها وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در زمینه آموزش اخلاقی و سیاسی در کالج ها و دانشگاه ها، عوامل مختلفی وجود دارد
7. Cut do not purchase a disharmonious furniture because of temporarily be seized by a whim.
[ترجمه ترگمان]بریدن اسباب و اثاثیه تجملی به خاطر آن نیست که به طور موقت به واسطه هوس و هوس گرفتار شود
[ترجمه گوگل]برش یک مبلمان نامعلوم را خریداری کنید زیرا به طور موقت توسط هوی و هوس دستگیر شده است
8. It is often in the disharmonious encounters between members of our pods that the entire group is moved out of sync with Earth's heartbeat.
[ترجمه ترگمان]اغلب در برخورد disharmonious بین اعضای غلاف ما وجود دارد که کل گروه با ضربان قلب زمین همگام می شوند
[ترجمه گوگل]این اغلب در برخورد های غیرمعمول بین اعضای غلاف های ما است که کل گروه از هماهنگی با ضربان قلب زمین منتقل می شود
9. Harmony is aimed at disharmonious, solve eliminate disharmonious and reached position.
[ترجمه ترگمان]هارمونی با هدف disharmonious، حل کردن disharmonious و رسیدن به موقعیت انجام می شود
[ترجمه گوگل]هماهنگی با هدف ناسازگارانه، حل و فصل اختلافات و ناکامی حل می شود
10. Following the blending of two disharmonious genetics and related energy signatures, shame, pain, anger and fear became a part of the human experience.
[ترجمه ترگمان]پس از ترکیب دو روش ژنتیک و امضاهای انرژی مرتبط، شرم، درد، عصبانیت و ترس بخشی از تجربه انسانی شد
[ترجمه گوگل]پس از تلفیق دو ژنتیک ناسازگار و امضا های مرتبط با انرژی، شرم، درد، خشم و ترس تبدیل به بخشی از تجربه انسان شد
11. Disharmonious DNA and the energy flow that it creates causes sour music to spin in any field.
[ترجمه ترگمان]DNA disharmonious و جریان انرژی که باعث می شود باعث ایجاد موسیقی ترش در هر زمینه ای شود
[ترجمه گوگل]DNA ناخوشایند و جریان انرژی که ایجاد می کند باعث می شود موسیقی جوش در هر زمینه ای چرخش یابد
12. The row article professor of los angeles university investigates discovery through, in the husband and wife with disharmonious sexual life, the one party that produces frigidity often is the husband.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله پروفسور دانشگاه لوس انجلس به بررسی کاوش می پردازد، در همسر و همسر با disharmonious زندگی جنسی، حزبی که از سردی و سردی رفتار می کند، شوهر است
[ترجمه گوگل]پروفسور رشته مقاله دانشگاه لوس آنجلس کشف را از طریق شوهر و همسرش با زندگی جنسی ناخوشایند بررسی می کند؛ یکی از طرفین که فریبندگی را تولید می کند، اغلب شوهر است
13. However, gap of huge the poor makes the world appears very disharmonious however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، شکاف میان فقرا باعث می شود دنیا به نظر بسیار عجیب برسد
[ترجمه گوگل]با این حال، شکاف بزرگ فقیر باعث می شود جهان به نظر می رسد بسیار ناسازگار است با این حال
14. In so dong, the entire pod moves through the disharmonious occurrence by rising above it or ascending out of it by moving back into synchronization with the rhythm of Earth.
[ترجمه ترگمان]در این صورت دانگ، کل غلاف با بالا آمدن از بالا یا بالا رفتن از آن با حرکت به عقب به هماهنگی با ریتم زمین حرکت می کند
[ترجمه گوگل]در چنین دانگ، کل حوض از طریق وقوع ناسازگار با بالا رفتن بالای آن یا صعود از آن با حرکت به عقب به هماهنگ سازی با ریتم زمین حرکت می کند
15. Rainbow People naturally understand how to gather missing tones of creation to fix tones that are sour or disharmonious in one's own field, or in the field of another.
[ترجمه ترگمان]رنگین کمان (رنگین کمان)به طور طبیعی درک می کنند که چطور صدای خود را از دست بدهند تا tones را که در یک زمین یا در رشته دیگر هستند، ثبت کنند
[ترجمه گوگل]رنگین کمان مردم به طور طبیعی می دانند که چگونه می توانند آهنگ های گمشده ایجاد را برای رفع تنهایی که در رشته خود و یا در زمینه دیگری است، ترشح یا ناسالم کنند