کلمه جو
صفحه اصلی

blubbery


معنی : چاق وفربه، ورم کرده، چاق، حباب وار
معانی دیگر : پرچربی، پیه مانند

انگلیسی به فارسی

ورم کرده، حباب وار، چاق وفربه


چرت زدن، چاق وفربه، ورم کرده، چاق، حباب وار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: fat or swollen.

- With a blubbery belly like this, the dog should be put on a strict diet.
[ترجمه ترگمان] با شکم blubbery مثل این، سگ باید رژیم غذایی شدیدی داشته باشد
[ترجمه گوگل] با یک شکم تلخ مانند این، سگ باید بر روی یک رژیم غذایی سخت قرار گیرد

(2) تعریف: having much blubber.

(3) تعریف: given to crying frequently.

• fat; swollen, puffy

مترادف و متضاد

چاق و فربه (اسم)
blubbery

ورم کرده (صفت)
angry, swollen, tumescent, blubbery, blown, distent, nodular, tumid

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

حباب وار (صفت)
blubbery

جملات نمونه

1. Potato chips aren't rubbery and blubbery like fat, they're crispy and crunchy like lettuce, that proves they're diet food!
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی rubbery و blubbery مثل چربی، ترد و ترد مثل کاهو است، که ثابت می کند که غذای رژیم غذایی هستند!
[ترجمه گوگل]چیپس های سیب زمینی از جنس چرمی و چرمی مانند چربی نیستند، آنها مانند کاهو ترد و ترد می شوند، که ثابت می کند که آنها غذای رژیم غذایی هستند!

2. You thought I'd be my usual blubbery mess of snot and tears, didn't you?
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کردی که من مثل بقیه چاق و snot هستم، مگه نه؟
[ترجمه گوگل]تو فکر کردی که عادت غل و زنجیرهای معمولی از جوراب و اشک می ریزد، آیا نه؟

3. Scarlett clapped a hand over the blubbery mouth.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت دستش را روی دهانش گذاشت
[ترجمه گوگل]اسکارلت دست خود را روی دهان دم زد

4. Potato chips aren't rubbery and blubbery like fat. They are crispy and crunchy like lettuce. That proves they are diet food.
[ترجمه ترگمان]چیپس سیب زمینی rubbery و blubbery مثل چربی نیست آن ها ترد و ترد مثل کاهو هستند این ثابت می کند که آن ها غذای رژیم غذایی هستند
[ترجمه گوگل]تراشه های سیب زمینی از جنس لاستیک و شبیه چربی نیستند آنها مانند کاهو ترد و شکننده هستند این ثابت می کند که آنها غذای رژیمی هستند

5. His blubbery body filled and seemed to hang over the edges of the chair.
[ترجمه ترگمان]هیکل بزرگش پر شده بود و به نظر می رسید که از لبه صندلی اویزان است
[ترجمه گوگل]بدن بلوبری او پر شده و به نظر می رسید که بیش از لبه صندلی آویزان است

6. He wore an army greatcoat, not big enough to cover his blubbery belly although it was buttoned across his chest.
[ترجمه ترگمان]او پالتو ارتشی پوشیده بود و به اندازه کافی بزرگ نبود که شکم بزرگش را بپوشاند، با این که دکمه روی سینه اش بسته شده بود
[ترجمه گوگل]او لباس بلند ارتش را پوشید و به اندازه کافی بزرگ نبود تا جلوی شکمش را بپوشاند، اگرچه در سینه اش پیچیده بود

7. After sawing through the thick, rough skin, Trondur found that all the flesh was blubbery and glutinous.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که از میان آن پوست ضخیم و خشن بیرون آمد، متوجه شد که همه گوشت چاق و چسبناک است
[ترجمه گوگل]پس از کاشت در پوست ضخیم، خشن، تاندور متوجه شد که تمام گوشت ها، گلابی و پر از گلدان بوده است

8. As sushi and sashimi, it was fatty and chewy with a bland, blubbery taste — like salmon that's been kept out too long.
[ترجمه ترگمان]به عنوان سوشی و sashimi، چاق و چاق بود، با a چاق و چاق، مثل ماهی قزل آلا که خیلی طول کشیده بود
[ترجمه گوگل]به عنوان سوشی و sashimi، آن چرب و جویدن با طعم و مزه تمشک بود - مانند ماهی قزل آلا است که بیش از حد نگه داشته شده است

9. Success will mean the difference between a brawny giant and a blubbery one.
[ترجمه ترگمان]موفقیت به معنای تفاوت بین یک غول سنگین و یک غول blubbery است
[ترجمه گوگل]موفقیت، به معنای تفاوت بین یک غول سرسبز و یک چرک است

10. These clothes are made of great materials which don"t need to be so blubbery, 1 but still have great performance in the thermal part. "
[ترجمه ترگمان]این لباس ها از مواد عالی ساخته شده اند که نیازی به این کار ندارند، اما هنوز هم عملکرد عالی در بخش حرارتی دارند \"
[ترجمه گوگل]این لباس ها از مواد عالی ساخته شده اند که نیازی به خرد شدن ندارند، اما هنوز در بخش حرارتی عملکرد خوبی دارند '

پیشنهاد کاربران

ذغال لخته


کلمات دیگر: