کلمه جو
صفحه اصلی

dispossession


معنی : سلب مالکیت، خلع ید
معانی دیگر : خلع ید، سلب مالکیت

انگلیسی به فارسی

خلع ید، سلب مالکیت


انگلیسی به انگلیسی

• act of depriving of home or property, confiscation, eviction

مترادف و متضاد

سلب مالکیت (اسم)
expropriation, dispossession

خلع ید (اسم)
eviction, dispossession

جملات نمونه

1. For most of them the railway symbolized dispossession and in some cases the collapse of their traditional economies.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از آن ها، راه آهن نمادی از dispossession و در برخی موارد فروپاشی اقتصاد سنتی آن ها است
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از آنها، راه آهن نماد اختیاری و در برخی موارد فروپاشی اقتصاد سنتی آنها بود

2. Dispossession has been encouraged by the transformation of the estate to a modern commercial farm.
[ترجمه ترگمان]dispossession با تبدیل این ملک به یک مزرعه تجاری مدرن تشویق شده است
[ترجمه گوگل]انحصار توسط تحول املاک به یک مزرعه تجاری مدرن تشویق شده است

3. These are the days of dispossession, the season of homelessness, the time of evictions.
[ترجمه ترگمان]اینها روزه ای سلب مالکیت، فصل بی خانمانی، زمان تخلیه است
[ترجمه گوگل]این روزها از بین بردن، فصل بی خانمانی، زمان اخراج است

4. The act or an instance of ejecting; dispossession.
[ترجمه ترگمان]پرده یا یک نمونه اش ejecting
[ترجمه گوگل]عمل یا نمونه ای از اخراج؛ از بین بردن

5. We are seeing dispossession on a massive scale.
[ترجمه ترگمان]ما dispossession را در مقیاس گسترده می بینیم
[ترجمه گوگل]ما شاهد انهدام در مقیاس وسیع هستیم

6. Undershaft protests that tradition demands Stephen's dispossession.
[ترجمه ترگمان]اعتراض Undershaft مبنی بر این که سنت خواستار سلب مالکیت است
[ترجمه گوگل]Undershaft اعتراض می کند که سنت تقاضای استفان است

7. This dispossession of American labor has been heralded by offshoring's pimps in the major universities as "the New Economy. "
[ترجمه ترگمان]این سلب مالکیت در آمریکا به عنوان \"اقتصاد نوین\" به عنوان \"اقتصاد نوین\" به عنوان \"اقتصاد نوین\" اعلام شده است
[ترجمه گوگل]این نادیده گرفتن کار آمریکا توسط کوچکترین کارشناسان خارجی در دانشگاه های بزرگ به عنوان 'اقتصاد جدید' مطرح شده است '

8. This illustrates the more general idea that effective dispossession can be achieved through a third person.
[ترجمه ترگمان]این موضوع ایده کلی تری را نشان می دهد که dispossession موثر می تواند از طریق شخص ثالث به دست آید
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که ایده کلی تر که ممکن است از طریق شخص ثالث از بین بردن موثر بدست آید

9. With ownership comes dispossession.
[ترجمه ترگمان]مالکیت به معنای سلب مالکیت است
[ترجمه گوگل]با مالکیت، از بین بردن است

10. Love and toothache have many cures, but none infallible, except possession and dispossession.
[ترجمه ترگمان]عشق و درد بسیاری از آن ها را درمان می کند، اما هیچ عیب و نقصی ندارد، مگر مالکیت و dispossession
[ترجمه گوگل]عشق و دندان درد بسیاری از درمان، اما هیچ کس غیر قابل اعتماد، به جز داشتن و اختیاری

11. In the "Criminal Law", article 269 regulates a kind of special transformed robbery, that means the act of theft, swindle and dispossession transform to robbery.
[ترجمه ترگمان]در قانون \"قانون جنایی\"، ماده ۲۶۹، نوعی سرقت تغییر شکل ویژه را تنظیم می کند که به معنای پرده دزدی، تقلب و تبدیل dispossession به سرقت است
[ترجمه گوگل]در قانون 'قانون جرم'، ماده 269 نوعی سرقت ویژه تبدیل شده را تنظیم می کند، یعنی سرقت، فریب و اختیار به دزدی تبدیل می شود

12. Some of the repressed elements were irreducibly preserved in the unconscious. The constant recurrence of dispossession piled up Bulosan's repetitive trauma through the return of the repressed.
[ترجمه ترگمان]برخی از عناصر سرکوب شده در ضمیر ناخودآگاه حفظ شدند تکرار همیشگی of، آسیب تکراری Bulosan ها را از طریق بازگشت سرکوب، انباشته کرد
[ترجمه گوگل]برخی از عناصر سرکوبگر به طور غیرمستقیم در ناخودآگاه حفظ شدند عود مجدد از انحصار، تلفات تکراری Bulosan را از طریق بازگشت سرکوب گره خورده است

13. If restitution were awarded, the award of lost profits would be analogous to cases of temporary dispossession .
[ترجمه ترگمان]اگر restitution داده شود، این جایزه از دست رفته مشابه موارد سلب مالکیت موقت خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر بازپرداخت اعطا شد، جایزه سود از دست رفته به صورت غیرقانونی موقت مشابه خواهد بود

14. Does it instill a sense of alienation and cultural dispossession or of cultural advantage?
[ترجمه ترگمان]آیا این حس حس بیگانگی و یا مزایای فرهنگی را القا می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا احساس بیگانگی و از بین بردن فرهنگ یا مزیت فرهنگی ایجاد می شود؟


کلمات دیگر: