1. his cold and disinterested way of teaching dampened the students' enthusiasm
روش تدریس سرد و بی تفاوت او شوق شاگردان را از بین می برد.
2. His action was not disinterested because he hoped to make money out of the affair.
[ترجمه ترگمان]کار او نه به خاطر این بود که امیدوار بود از این ماجرا پول درآورد
[ترجمه گوگل]اقدام او بی گناه بود زیرا او امیدوار بود که پول را از این امر بیرون کند
3. Her advice appeared to be disinterested.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که توصیه او بی طرف است
[ترجمه گوگل]توصیهش به نظر بیسوادانه بود
4. A lawyer should provide disinterested advice.
[ترجمه ترگمان]یک وکیل باید توصیه disinterested ارائه دهد
[ترجمه گوگل]یک وکیل باید مشاوره بی طرف ارائه دهد
5. A solicitor can give you disinterested advice. However, in speech it is sometimes used instead of uninterested, although this is thought to be incorrect.
[ترجمه ترگمان]یک مشاور می تواند به شما پند disinterested بدهد با این حال، در سخن گفتن گاهی اوقات به جای اینکه به آن بی علاقه باشد، به کار می رود، اگرچه این تصور نادرست است
[ترجمه گوگل]یک وکیل می تواند به شما مشاوره بی نظیر بدهد با این حال، در سخنرانی گاهی اوقات به جای ناسازگاری استفاده می شود، اگر چه این تصور نادرست است
6. His action was not altogether disinterested.
[ترجمه ترگمان]رفتار او کام لا بی طرف نبود
[ترجمه گوگل]اقدام او به طور کامل ناسازگار نبود
7. Mostly, the fans were looking disinterested.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از همه طرفدار بی طرف بودند
[ترجمه گوگل]بیشتر طرفداران بی علاقه بودند
8. The peculiarly disinterested institution of science develops only in special circumstances and remains constantly vulnerable.
[ترجمه ترگمان]موسسه تازه تاسیس دانش تنها در شرایط خاص توسعه می یابد و به طور مداوم آسیب پذیر باقی می ماند
[ترجمه گوگل]مؤسسه علمی غیر متعهد علم تنها در شرایط خاص توسعه می یابد و همچنان به طور مداوم آسیب پذیر است
9. This fantasy was not fuelled by disinterested speculation but by envy.
[ترجمه ترگمان]این فانتزی نه تنها با گمانه زنی disinterested بلکه با رشک، دامن می زد
[ترجمه گوگل]این فانتزی توسط گمانه زنی های بی نظیر، بلکه با حسادت نجیب می شود
10. He also had a disinterested fascination with the records of the middle ages, especially those of the west country.
[ترجمه ترگمان]او همچنین با توجه به سوابق سال های میانی، مخصوصا آن هایی که در غرب کشور بودند، علاقه نشان داده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین با شیوه های قرون وسطی، به خصوص کشورهای غربی، یک شیفتگی متواضع داشت
11. My advice is quite disinterested.
[ترجمه ترگمان]توصیه من کاملا disinterested
[ترجمه گوگل]توصیه من کاملا بی علاقه است
12. His wife left him, he became increasingly disinterested in his work and he returned to Cornwall as a tramp.
[ترجمه ترگمان]زنش او را ترک کرد، به تدریج که به کار خود علاقمند شد، به مقام یک مرد ولگرد بازگشت
[ترجمه گوگل]همسر او او را ترک کرد، او به طور فزاینده ای در کار خود بی گناه شد و به عنوان کریمه به کورنوال بازگشت
13. I for one am making a disinterested search for information.
[ترجمه ترگمان]من در جستجوی اطلاعات هستم
[ترجمه گوگل]من یک نفر هستم که یک جستجوی غیرمنتظره برای اطلاعات ایجاد می کند
14. Indeed, it is the disinterested character of the reactions which is the criterion for being aware from other people's viewpoints.
[ترجمه ترگمان]در واقع، ویژگی disinterested واکنش ها است که معیار آگاهی از دیدگاه دیگران است
[ترجمه گوگل]در واقع، این شخصیت بی نظیر واکنش هایی است که معیار آگاهی از دیدگاه های دیگران است
15. Only a very disinterested idiot could miss, and be unimpressed by, either.
[ترجمه ترگمان]فقط یک احمق دوست داشتنی می تواند دلش را تنگ کند و حتی تحت تاثیر قرار نگیرد
[ترجمه گوگل]فقط یک ادم سفیه وحشی بی گناه می تواند از دستش بیرون بیاید، و از سوی دیگر هم مورد غفلت قرار گیرد