1. a marriage can end by death, divorce or annulment
ازدواج می تواند به خاطر مرگ یا طلاق یا ابطال خاتمه یابد.
2. Understandably, the annulment process is, for some, another abrasion on the wound of the break-up of a marriage.
[ترجمه ترگمان]به طور واضح، فرآیند فسخ، برای برخی، خراش دیگری بر زخم ناشی از ازدواج است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که روند لغو شدن، برای برخی دیگر سایش بر روی زخم شکستن ازدواج است
3. GDA reserves the rights of approval and annulment of membership.
[ترجمه ترگمان]GDA حقوق تایید و ابطال عضویت را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]GDA حق تأیید و لغو عضویت را از دست می دهد
4. A clause within a contract or deed for annulment.
[ترجمه ترگمان]یک شرط در قرارداد یا سند فسخ
[ترجمه گوگل]یک بند در یک قرارداد یا عمل لغو
5. He may appeal to the Pope for an annulment of his 24-year marriage.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است برای فسخ ازدواج ۲۴ ساله اش به پاپ متوسل شود
[ترجمه گوگل]او می تواند به پاپ برای لغو ازدواج 24 ساله خود تجدید نظر کند
6. The annulment caused a profound impression in Japan.
[ترجمه ترگمان]فسخ زناشویی اثر عمیقی در ژاپن ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]لغو موجب شد تا در ژاپن احساس عمیق کند
7. Therefore, there is no possibility of an annulment taking place, " he added. "
[ترجمه ترگمان]وی افزود: \" بنابراین، هیچ امکانی برای فسخ ازدواج وجود ندارد
[ترجمه گوگل]بنابراین، امکان لغو وجود ندارد ' '
8. The same applies to any changes or annulment.
[ترجمه ترگمان]این مورد برای هر گونه تغییر یا فسخ صدق می کند
[ترجمه گوگل]همین امر برای هر گونه تغییر یا لغو اعمال می شود
9. Continued absence of one party may also justify annulment.
[ترجمه ترگمان]عدم حضور یک حزب ممکن است فسخ را توجیه کند
[ترجمه گوگل]عدم وجود یک حزب همچنان ممکن است لغو را توجیه کند
10. The annulment of their marriage resulted in the bastardization of their children.
[ترجمه ترگمان]فسخ ازدواج آن ها منجر به bastardization فرزندان آن ها شد
[ترجمه گوگل]لغو ازدواج آنها منجر به برهم زدن فرزندان آنها شد
11. Law An annulment or acquittal; dismissal, as of a court order.
[ترجمه ترگمان]قانون فسخ یا تبرئه؛ عزل، به عنوان حکم دادگاه
[ترجمه گوگل]قانون لغو یا تبرئه اخراج، به عنوان یک حکم دادگاه
12. Law An annulment acquittal ; dismissal, of a court order.
[ترجمه ترگمان]قانون حکم برائت، عزل، حکم دادگاه
[ترجمه گوگل]قانون صدور مجوز؛ اخراج، از یک حکم دادگاه
13. The discovery of the election fraud has led to the annulment of 50 000 votes.
[ترجمه ترگمان]کشف تقلب در انتخابات منجر به فسخ حدود ۵۰ هزار رای شد
[ترجمه گوگل]کشف تقلب انتخاباتی منجر به لغو 50 هزار رای شده است
14. The Church considers marriage an indissoluble union; remarriage without the benefit of an annulment is understood to be adultery.
[ترجمه ترگمان]کلیسا ازدواج را یک پیوند ناگسستنی می داند، ازدواج مجدد بدون فسخ پیمان زناشویی، به عنوان زنا شناخته می شود
[ترجمه گوگل]کلیسا ازدواج یک اتحادیه غیر قابل حل است مجازات بدون مزایای لغو به معنای زناست
15. They demanded the release of de la Mare and submitted a petition protesting against the annulment of statutes except by parliament.
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار آزادی of شدند و شکایتی علیه فسخ اساسنامه به جز پارلمان ارائه دادند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار آزادسازی de la mare شدند و پرونده ای را علیه لغو مقررات به جز مجلس اعتراض کردند