کلمه جو
صفحه اصلی

bonfire


معنی : اتش بازی، اتش بزرگ
معانی دیگر : (گیاه شناسی) تب بر، اذان الحمار (انواع گیاهان خانواده ی composite به ویژه eupatorium perfoliatum که گل های سفید و خوشه ای می دهد و در طب گیاهی کاربرد دارد)، آتش بلند شعله، آتشی که در هوای آزاد روشن کنند (برای تفریح یا سوزاندن شاخ و برگ و غیره)، آتش بزرگ، نار، بزرگ آذر، آتش بازی

انگلیسی به فارسی

آتش بزرگ، آتش‌بازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large, outdoor fire, often made for entertainment or warmth.

- We're going to have a bonfire on Halloween night.
[ترجمه ترگمان] شب هالو وین قراره یه آتیش بازی با هم داشته باشیم
[ترجمه گوگل] ما قصد داریم آتش بازی در شب هالووین داشته باشیم
- They got some old wooden pallets and threw them on the bonfire.
[ترجمه ترگمان] آن ها جعبه چوبی کهنه و کهنه را برداشتند و روی آتش انداختند
[ترجمه گوگل] آنها بعضی از پالت های چوبی را برداشتند و آنها را در آتش سوختند

• large outdoor fire, campfire
a bonfire is a fire that is made outdoors, usually to burn rubbish. bonfires are also sometimes lit as part of a celebration.

مترادف و متضاد

large prepared fire


Synonyms: beacon, conflagration, feu de joie, pyre


اتش بازی (اسم)
bonfire, pyrotechnic, firework, squib

اتش بزرگ (اسم)
bonfire

جملات نمونه

1. The bonfire blazed away for hours.
[ترجمه ترگمان]آتش بازی ساعت ها خاموش شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی به مدت چند ساعت ادامه داشت

2. The bonfire was still smouldering the next day.
[ترجمه ترگمان]روز بعد آتش بخاری همچنان در حال سوختن بود
[ترجمه گوگل]آتش سوزی هنوز در روز بعد افتاد

3. A downpour of rain put out the children's bonfire.
[ترجمه ترگمان]باران آتش بچه ها را خاموش کرد
[ترجمه گوگل]یک باران باران، آتش سوزی کودکان را پر می کند

4. Sparks were flying out of the bonfire and blowing everywhere.
[ترجمه ترگمان]جرقه های آتش در همه جا پخش و پلا شده بود
[ترجمه گوگل]Sparks از آتش سوزی خارج شد و در همه جا دمیدن

5. They piled wood onto the bonfire until the flames roared.
[ترجمه ترگمان]آن ها چوب ها را روی آتش جمع کردند تا این که شعله های آتش زبانه کشید
[ترجمه گوگل]آنها آتش را آتش زدند تا شعله های آتش بسوزند

6. Stand well back from the bonfire.
[ترجمه ترگمان]از آتش دور شو
[ترجمه گوگل]پشت سر گذاشتن آتش سوزی

7. It was 5 November?Bonfire Night?and the children were excited.
[ترجمه ترگمان]۵ نوامبر بود؟ شب Bonfire؟ بچه ها هیجان زده بودند
[ترجمه گوگل]این 5 نوامبر بود؟ Bonfire Night؟ و بچه ها هیجان زده بودند

8. With the help of his gun and a bonfire, the hunter fought off two hungry tigers.
[ترجمه ترگمان]شکارچی با کمک تفنگش و آتیش بازی با دو ببر گرسنه مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]با کمک تفنگ و آتش سوزی، شکارچی با دو ببر گرسنه مبارزه کرد

9. The stones around the bonfire glowed red with the heat.
[ترجمه ترگمان]سنگ های اطراف آتش از گرما سرخ می شدند
[ترجمه گوگل]سنگ در اطراف آتش سوزی با گرما به رنگ قرمز سرخ شد

10. We made a bonfire of dead leaves in the garden.
[ترجمه ترگمان]ما یه آتیش پر از برگ های مرده تو باغ ساختیم
[ترجمه گوگل]ما درختان برگ های مرده را آتش زدیم

11. Someone had lit a bonfire and we sat round it chatting.
[ترجمه ترگمان]یکی آتش روشن کرده بود و ما نشسته بودیم و گپ می زدیم
[ترجمه گوگل]کسی آتش سوزی را روشن کرد و ما آن را چت کردیم

12. The bonfire lightened the sky.
[ترجمه ترگمان]آتش در آسمان می درخشید
[ترجمه گوگل]آتش سوزی آسمان را روشن کرد

13. The camp bonfire flamed away all the evening.
[ترجمه ترگمان]تمام شب آتش بازی برپا شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی اردوگاه تمام شب را فاش کرد

14. Only the embers of the bonfire remained.
[ترجمه ترگمان]فقط خاکستر آتش باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]فقط ذرات آتش سوزی باقی ماندند

15. As a result, bonfire night 1991 saw the lowest accident figures for 20 years.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه آتش سوزی در شب ۱۹۹۱ کم ترین آمار تصادف را برای ۲۰ سال دید
[ترجمه گوگل]در نتیجه، سال 1991 آتش سوزی پایین ترین آمار تصادف را برای 20 سال دید

پیشنهاد کاربران

Firework


کلمات دیگر: