کلمه جو
صفحه اصلی

defy somebody to do something

پیشنهاد کاربران

به کسی بگویید کاری انجام دهد که فکر می کنید غیرممکن است ( به معنای به چالش کشیدن کسی )

1 - I defy you to prove your accusations.
من تو را به چالش می کشم تا اتهامات خود را اثبات کنی.
2 - I defy you to tell where I've painted over the scratch on my car.
من شما را به چالش می کشم تا بگویید کجا رنگ روی خراش ماشینم زده ام.



کلمات دیگر: