کلمه جو
صفحه اصلی

circumstantiality


معنی : کیفیات، حالت و کیفیت، جزئیات
معانی دیگر : ضمنی بودن، وابستگی به وضعیت و شرایط، حالت و کیفیات، (جمع) جزییات، ویژگی(ها)

انگلیسی به فارسی

حالت و کیفیت، جزئیات، کیفیات


انگلیسی به انگلیسی

• quality of being dependent on circumstances, fullness of detail

مترادف و متضاد

کیفیات (اسم)
circumstantiality

حالت و کیفیت (اسم)
circumstantiality

جزئیات (اسم)
detail, minutiae, circumstantiality, elaboration, particularity

پیشنهاد کاربران

حاشبه پردازی یا ذکر کردن جزییات بی اهمیت هنگام صحبت کردن


کلمات دیگر: