کلمه جو
صفحه اصلی

circumambulate


معنی : دور چیزی گردیدن، بدور چیزی گشتن
معانی دیگر : پیاده روی کردن، (دور چیزی)گشتن، طواف کردن

انگلیسی به فارسی

دور چیزی گردیدن، به دور چیزی گشتن


چرت زدن، دور چیزی گردیدن، بدور چیزی گشتن


انگلیسی به انگلیسی

• walk around (something); walk about; avoid, beat around the bush (slang)

مترادف و متضاد

دور چیزی گردیدن (فعل)
circumambulate

بدور چیزی گشتن (فعل)
orb, circumambulate


کلمات دیگر: