1. his cleverness was apparent at an early age
زیرکی او از کودکی آشکار بود.
2. Everyone was impressed by the cleverness of the machine.
[ترجمه ترگمان]همه تحت تاثیر هوش دستگاه قرار گرفته بودند
[ترجمه گوگل]هر کس با هوش و ذکاوت دستگاه تحت تأثیر قرار گرفت
3. He has a fond belief in his own cleverness.
[ترجمه ترگمان]او به هوش خودش اعتقاد دارد
[ترجمه گوگل]او اعتقاد به تفکر خود دارد
4. The little boy has proved his cleverness in the television quiz.
[ترجمه ترگمان]این پسر کوچک استعداد خود را در آزمون تلویزیونی ثابت کرده است
[ترجمه گوگل]پسر کوچک، هوشمندانه خود را در مسابقه تلویزیون ثابت کرده است
5. Her cleverness seems to get in the way of her emotions.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هوش او در راه احساسات او قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هوش و ذکاوت او در راه احساسات اوست
6. Your cleverness and skill has compelled our admiration.
[ترجمه ترگمان]مهارت و مهارت شما باعث تحسین ما شده است
[ترجمه گوگل]هوش و مهارت شما باعث تحریک ما شده است
7. Sagacity, unlike cleverness[Sentence dictionary], may increase with age.
[ترجمه ترگمان]sagacity برخلاف مهارت (فرهنگ لغت میانی)ممکن است با سن افزایش یابد
[ترجمه گوگل]Sagacity، بر خلاف هوشمندانه [Dictionary dictionary]، با سن ممکن است افزایش یابد
8. His cleverness is much admired.
[ترجمه ترگمان]هوش و هوشش را بیشتر تحسین می کند
[ترجمه گوگل]ابعاد او بسیار تحسین برانگیز است
9. Her cleverness and talent helped her look more beautiful than ever.
[ترجمه ترگمان]استعداد و استعداد او بیشتر از همیشه به او کمک می کرد
[ترجمه گوگل]هوش و استعداد او به او کمک کرد تا زیباتر از هر زمان دیگری باشد
10. The fox is known for its cleverness and cunning.
[ترجمه ترگمان]روباه به خاطر هوش و زرنگی معروف است
[ترجمه گوگل]روباه به خاطر هوشمندانه و حیلهگری آن شناخته شده است
11. He was pleased with his own cleverness.
[ترجمه ترگمان]از هوش خود خشنود بود
[ترجمه گوگل]او با هوش و ذکاوت خود راضی بود
12. Sell your cleverness and buy bewilderment. Rumi
[ترجمه ترگمان]زیرکی خود را بفروشید و سردرگمی خود را خریداری کنید رومی
[ترجمه گوگل]فروش هوشمندانه خود و خرید ناامید کننده رومی
13. And little enough for cleverness, if you see what I mean.
[ترجمه ترگمان]و به اندازه کافی برای هوش کافی است، اگر منظور من را بفهمی
[ترجمه گوگل]و به اندازه کافی برای هوشمندانه، اگر می بینید منظور من چیست؟
14. Most missiles with pretensions to cleverness are brighter than a laser-guided bomb, but not as clever as a Tomahawk.
[ترجمه ترگمان]بیشتر موشک ها با ادعاهایی مبنی بر هوشمندی، باهوش تر از یک بمب هدایت شونده لیزری هستند، اما به اندازه a باهوش نیستند
[ترجمه گوگل]بیشتر موشک ها با تردید در مورد هوشمندانه تر از یک بمب هدایت کننده لیزر روشن تر هستند، اما به عنوان یک Tomahawk هوشمندانه نیستند
15. Not one word about the butterfly, or her cleverness - only grown-up talk.
[ترجمه ترگمان]حتی یک کلمه درباره پروانه یا هوش او - فقط یک حرف بزرگ بود
[ترجمه گوگل]نه یک کلمه در مورد پروانه، و یا او هوشمندانه - تنها بحث بزرگ