کلمه جو
صفحه اصلی

disfavour


معنی : بی اعتباری، از نظر افتادگی، مغضوبیت
معانی دیگر : از نظر افتادگی، بی اعتباری، مغضوبیت

انگلیسی به فارسی

از نظر افتادگی، بی‌اعتباری، رانده‌شدگی


ناسپاسی، بی اعتباری، از نظر افتادگی، مغضوبیت


انگلیسی به انگلیسی

• disapproval, dislike (also disfavor)
disapprove, dislike (also disfavor)
disfavour is dislike or disapproval of someone or something.

مترادف و متضاد

بی اعتباری (اسم)
nullity, disparagement, discredit, disfavour, unreliability, disfavor

از نظر افتادگی (اسم)
oversight, disfavour, disfavor

مغضوبیت (اسم)
disfavour, disfavor

جملات نمونه

1. The job creation program is looked upon with disfavour by the local community.
[ترجمه ترگمان]برنامه ایجاد شغل با توجه به جامعه محلی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]برنامه های ایجاد شغل با نادیده گرفتن جامعه محلی مطرح می شود

2. Coal fell into disfavour because burning it caused pollution.
[ترجمه ترگمان]زغال شکست خورد چون سوزاندن آن باعث آلودگی شد
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به علت سوء مصرف آن باعث آلودگی شد

3. He was in disfavour with the ruling party.
[ترجمه ترگمان]او قبلا با حزب حاکم مخالف بود
[ترجمه گوگل]او با حزب حاکم ناسازگار بود

4. She seems to have fallen into disfavour with the director.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد که اون با کارگردان تر برخورد کرده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او با مدیر مواجه شده است

5. Soon the queen fell into disfavour and was executed.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که ملکه هم بدش آمد و اعدام شد
[ترجمه گوگل]به زودی ملکه سقوط کرد و به اعدام محکوم شد

6. John seems to have fallen into disfavour with Mary.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جان هم با مری مخالف است
[ترجمه گوگل]جان به نظر می رسد که با بی خوابی مریم سقوط کرده است

7. He is regarded with disfavour.
[ترجمه ترگمان]این هم بدش به من
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی در نظر گرفته شده است

8. Ageing by sutures has now fallen into disfavour.
[ترجمه ترگمان]ageing توسط بخیه ها رد شده
[ترجمه گوگل]پیری با بخیه ها در حال حاضر ناخوشایند است

9. Coal fell into disfavour on the grounds that steam engines are noisy, polluting and only 5 percent efficient.
[ترجمه ترگمان]زغال در این زمینه که موتورهای بخار پر سر و صدا، آلاینده و تنها ۵ درصد موثر هستند، سقوط کرد
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به دلیل اینکه موتورهای بخار پر سر و صدا هستند، آلوده و تنها 5 درصد کارآمد هستند، به دلایل نامعلومی افتادند

10. Louise won the disfavour of the two Hardy girls Mary and Harriet.
[ترجمه ترگمان]لوئیز این دو دختر هاردی، مری و هریت را برد
[ترجمه گوگل]لوئیس موفق به نادیده گرفتن دو دختر هاردی مری و هریت شد

11. The minister incurred the king's disfavour.
[ترجمه ترگمان]جناب وزیر بدش به پادشاه نیست
[ترجمه گوگل]وزیر ناخوشایند پادشاه را متحمل شد

12. Mary seems to look upon John with disfavour.
[ترجمه ترگمان]بدش به من، مری هم بدش به من
[ترجمه گوگل]مریم به نظر می رسد با جان و دل با جان نگاه کند

13. She eyed his unruly collar-length hair with disfavour.
[ترجمه ترگمان]از این قضیه بدش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او موهای نازک دست راست خود را با بی رحمی نگاه کرد

14. He is regarded with disfavour [ unfavourab 1 y ] .
[ترجمه ترگمان]He with [ unfavourab ۱ y ] درنظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت در نظر گرفته شده است

15. Believe nothing that he can say to my disfavour.
[ترجمه ترگمان]باور کن که بدش به من
[ترجمه گوگل]باور نکنید که او می تواند به ناراحتی من بگوید


کلمات دیگر: