1. The job creation program is looked upon with disfavour by the local community.
[ترجمه ترگمان]برنامه ایجاد شغل با توجه به جامعه محلی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]برنامه های ایجاد شغل با نادیده گرفتن جامعه محلی مطرح می شود
2. Coal fell into disfavour because burning it caused pollution.
[ترجمه ترگمان]زغال شکست خورد چون سوزاندن آن باعث آلودگی شد
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به علت سوء مصرف آن باعث آلودگی شد
3. He was in disfavour with the ruling party.
[ترجمه ترگمان]او قبلا با حزب حاکم مخالف بود
[ترجمه گوگل]او با حزب حاکم ناسازگار بود
4. She seems to have fallen into disfavour with the director.
[ترجمه ترگمان]به نظر میاد که اون با کارگردان تر برخورد کرده
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او با مدیر مواجه شده است
5. Soon the queen fell into disfavour and was executed.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که ملکه هم بدش آمد و اعدام شد
[ترجمه گوگل]به زودی ملکه سقوط کرد و به اعدام محکوم شد
6. John seems to have fallen into disfavour with Mary.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که جان هم با مری مخالف است
[ترجمه گوگل]جان به نظر می رسد که با بی خوابی مریم سقوط کرده است
7. He is regarded with disfavour.
[ترجمه ترگمان]این هم بدش به من
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی در نظر گرفته شده است
8. Ageing by sutures has now fallen into disfavour.
[ترجمه ترگمان]ageing توسط بخیه ها رد شده
[ترجمه گوگل]پیری با بخیه ها در حال حاضر ناخوشایند است
9. Coal fell into disfavour on the grounds that steam engines are noisy, polluting and only 5 percent efficient.
[ترجمه ترگمان]زغال در این زمینه که موتورهای بخار پر سر و صدا، آلاینده و تنها ۵ درصد موثر هستند، سقوط کرد
[ترجمه گوگل]زغال سنگ به دلیل اینکه موتورهای بخار پر سر و صدا هستند، آلوده و تنها 5 درصد کارآمد هستند، به دلایل نامعلومی افتادند
10. Louise won the disfavour of the two Hardy girls Mary and Harriet.
[ترجمه ترگمان]لوئیز این دو دختر هاردی، مری و هریت را برد
[ترجمه گوگل]لوئیس موفق به نادیده گرفتن دو دختر هاردی مری و هریت شد
11. The minister incurred the king's disfavour.
[ترجمه ترگمان]جناب وزیر بدش به پادشاه نیست
[ترجمه گوگل]وزیر ناخوشایند پادشاه را متحمل شد
12. Mary seems to look upon John with disfavour.
[ترجمه ترگمان]بدش به من، مری هم بدش به من
[ترجمه گوگل]مریم به نظر می رسد با جان و دل با جان نگاه کند
13. She eyed his unruly collar-length hair with disfavour.
[ترجمه ترگمان]از این قضیه بدش نمی آمد
[ترجمه گوگل]او موهای نازک دست راست خود را با بی رحمی نگاه کرد
14. He is regarded with disfavour [ unfavourab 1 y ] .
[ترجمه ترگمان]He with [ unfavourab ۱ y ] درنظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]او با عصبانیت در نظر گرفته شده است
15. Believe nothing that he can say to my disfavour.
[ترجمه ترگمان]باور کن که بدش به من
[ترجمه گوگل]باور نکنید که او می تواند به ناراحتی من بگوید