کلمه جو
صفحه اصلی

exorbitant


معنی : گزاف، فاحش، مفرط
معانی دیگر : (به ویژه در مورد بها و درخواست و غیره) نامعقول، فراروال، غیرمعمولی، بیش از حد، کمرشکن، سرسام آور

انگلیسی به فارسی

گزاف


فوق العاده، گزاف، مفرط، فاحش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: exorbitantly (adv.)
• : تعریف: exceeding the bounds of what is reasonable, fair, or proper; immoderate.
مترادف: excessive, extravagant, immoderate, inordinate, unreasonable
متضاد: reasonable
مشابه: expensive, extreme, high, outrageous, steep, unconscionable, undue

- The lawyer charged an exorbitant fee for his services.
[ترجمه ترگمان] وکیل مبلغ گزافی را برای خدمات او مطالبه کرد
[ترجمه گوگل] وکیل مبلغی را برای خدمات خود متهم کرده است
- She seemed to be wearing an exorbitant amount of make-up for such a solemn occasion.
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید که او مبلغ هنگفتی را برای چنین موقعیتی بسیار جدی پوشیده بود
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید که برای یک چنین مناسبت مهیج، مقدار زیادی از آرایش را پوشانده است

• excessive, extreme, disproportionate, expensive
if you describe something as exorbitant, you mean that it is much more expensive than it should be.

مترادف و متضاد

گزاف (صفت)
steep, high, extravagant, stupendous, immense, tall, bombastic, exorbitant, costly, extortionate, high-flown, unconscionable

فاحش (صفت)
tremendous, exorbitant, egregious, inordinate

مفرط (صفت)
exceeding, redundant, excessive, exorbitant, extreme, inordinate

extravagant, excessive


Synonyms: absonant, dear, enormous, exacting, expensive, extortionate, extreme, high, highway robbery, immoderate, inordinate, out of sight, outrageous, overboard, overmuch, over one’s head, preposterous, pricey, steep, stiff, towering, unconscionable, undue, unreasonable, unwarranted, up to here, wasteful


Antonyms: cheap, inexpensive, low, moderate, reasonable, sensible


جملات نمونه

1. the workers' demands were exorbitant
خواسته های کارگران افراط آمیز بودند.

2. they had to buy the weapons they needed at an exorbitant price
آنها مجبور شدند سلاح های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.

3. Exorbitant housing prices have created an acute shortage of affordable housing for the poor.
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت مسکن موجب کمبود شدید مسکن ارزان برای فقرا شده است
[ترجمه گوگل]قیمت مسکن غیرواقعی کمبود مسکن ارزان قیمت برای فقرا ایجاد کرده است

4. The bill for dinner was exorbitant.
[ترجمه ترگمان]قیمت شام بسیار گزاف بود
[ترجمه گوگل]لایحه شام ​​غلط بود

5. They're charging an exorbitant price for fixing the car, but they've got us over a barrel because we can't do without it.
[ترجمه ترگمان]قیمت گزافی برای درست کردن اتومبیل دارند، اما ما را بالای یک بشکه گذاشته اند، چون ما نمی توانیم بدون آن انجام دهیم
[ترجمه گوگل]آنها یک قیمت بسیار گران برای تعمیر خودرو را می پردازند، اما آنها ما را بیش از یک بشکه کرده اند، زیرا ما نمی توانیم بدون آن کار کنیم

6. The price of food here is exorbitant.
[ترجمه ترگمان]قیمت غذا در اینجا گزاف است
[ترجمه گوگل]قیمت مواد غذایی در اینجا بسیار غلط است

7. It's a good hotel but the prices are exorbitant.
[ترجمه ترگمان]هتل خوبی است، اما قیمت ها گزاف هستند
[ترجمه گوگل]این یک هتل خوب است اما قیمت ها بسیار زیاد است

8. On the rampant black market prices were particularly exorbitant.
[ترجمه ترگمان]قیمت بازار سیاه رواج بسیار بالایی داشت
[ترجمه گوگل]در قیمت های شگفت انگیز بازار سیاه، به ویژه قیمت زیاد بود

9. They passed extravagant long ago, cruised through exorbitant and finally settled somewhere in the neighborhood of incomprehensible.
[ترجمه ترگمان]خیلی وقت پیش از آن گذشتند و در حد گزاف راه افتادند و بالاخره جایی در محله incomprehensible جا گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها مدتها قبل از عصبانیت گذشتند، از طریق غرور و از بین رفتن و در نهایت جا به جا در محله ناامید شده بودند

10. We couldn't afford to buy and rents are exorbitant.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم خرید و اجاره را بیش از حد تحمل کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم خرید کنیم و اجاره ها بیش از حد است

11. Had anyone really connected his exorbitant fundraising practices to his boasts about providing girls for Bill?
[ترجمه ترگمان]آیا کسی واقعا فعالیت های جمع آوری کمک های مالی گزاف خود را به خود در مورد ارائه کمک به دختران برای بیل انجام داده است؟
[ترجمه گوگل]آیا هر کسی واقعا شیوه های جمع آوری کمک های مالی خود را به او در مورد ارائه دختران به لایل متصل است؟

12. It's a nice hotel, but the prices are exorbitant.
[ترجمه ترگمان]هتل خوبی است، اما قیمت ها گزاف هستند
[ترجمه گوگل]این یک هتل خوب است، اما قیمت ها بیش از حد است

13. It is not the payment of interest at exorbitant rates and so we are not dealing necessarily with a monopoly situation.
[ترجمه ترگمان]این پرداخت بهره با نرخ های گزاف نیست و بنابراین ما لزوما با یک وضعیت انحصاری سر و کار نداریم
[ترجمه گوگل]این پرداخت سود را به میزان بیش از حد نمی دهد و بنابراین ما با شرایط انحصاری لزوما خرید نمی کنیم

14. And the price of entertainment everywhere is exorbitant.
[ترجمه ترگمان]و قیمت سرگرمی در همه جا گزاف است
[ترجمه گوگل]و قیمت سرگرمی در همه جا غریب است

15. It is a price that today may seem exorbitant to many.
[ترجمه ترگمان]این بهایی است که امروزه ممکن است گزاف به نظر برسد
[ترجمه گوگل]این یک قیمت است که امروز ممکن است برای بسیاری غیرممکن باشد

They had to buy the weapons they needed at an exorbitant price.

آن‌ها مجبور شدند سلاح‌های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.


The workers' demands were exorbitant.

خواسته‌های کارگران افراط آمیز بودند.


پیشنهاد کاربران

گزاف، هنگفت، بسیار زیاد ( در رابطه با قیمت )

کمر شکن، سرسام آور ، بیش از حد زیاد
something that is really just too much
exorbitant interest rates.

زیاد یا گزاف که درمورد قیمت یک چیز به کار میره. مثال:
The salesman was trying to make me buy that necklace with a really exorbitant price!
معنی: اون فروشنده سعی میکرد تا من رو وادار به خرید اون گردنبند با قیمتی واقعا گزاف کنه!


کلمات دیگر: