کلمه جو
صفحه اصلی

discourtesy


معنی : تندی، خرق، خشونت، بی ادبی، بی نزاکتی، بی تربیتی، عدم نزاکت
معانی دیگر : عدم تواضع

انگلیسی به فارسی

بی‌ادبی، بی‌تربیتی، خشونت، تندی، بی‌نزاکت


بی تفاوتی، بی ادبی، بی نزاکتی، بی تربیتی، خشونت، تندی، عدم نزاکت، خرق


انگلیسی به انگلیسی

• rudeness, lack of manners; rude or impolite act
discourtesy is rude, ill-mannered behaviour; a formal word.

مترادف و متضاد

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

خرق (اسم)
disrespect, idiocy, amentia, asperity, imbecility, anility, brutality, dementia, dotage, discourtesy

خشونت (اسم)
harshness, rigor, severity, violence, asperity, cruelty, roughness, atrocity, truculence, indelicacy, rudeness, discourtesy, incivility, truculency

بی ادبی (اسم)
lowliness, irreverence, discourtesy

بی نزاکتی (اسم)
indecency, indelicacy, discourtesy, indecorum

بی تربیتی (اسم)
discourtesy, incivility, peasantry

عدم نزاکت (اسم)
discourtesy

جملات نمونه

1. i must apologize for my son's discourtesy
باید بابت بی ادبی پسرم پوزش بخواهم.

2. I was amazed by their discourtesy and lack of professionalism.
[ترجمه ترگمان]من از discourtesy و نبود حرفه ای گری آن ها شگفت زده شدم
[ترجمه گوگل]من از ناراحتی و کمبود حرفه ای شگفت زده شدم

3. I must apologize for my discourtesy in arriving late.
[ترجمه ترگمان]معذرت می خواهم که دیر رسیدم
[ترجمه گوگل]من باید برای رسیدن به دیرهنگام خود عذرخواهی کنم

4. It was accounted great discourtesy to put any question to a guest before his wants had been satisfied.
[ترجمه ترگمان]این بی ادبی ناشی از این بود که قبل از اینکه خواسته شود کسی را به عنوان مهمان دعوت کند
[ترجمه گوگل]این مسئله بسیار ناراحت کننده بود تا هر یک از سوالات را برای یک مهمان مطرح کند، قبل از آن که خواسته هایش راضی باشد

5. Examples might include complaints about excessive delay, errors, discourtesy or the way in which the Revenue has exercised discretion.
[ترجمه ترگمان]مثال ها ممکن است شامل شکایاتی در مورد تاخیر بیش از حد، خطاها، discourtesy و یا روشی باشد که در آن درآمد دارای اختیار است
[ترجمه گوگل]مثالها ممکن است شامل شکایات در مورد تاخیر بیش از حد، اشتباهات، غفلت و یا نحوه استفاده از اختیار در درآمد باشد

6. He apologised for his discourtesy but denied using the F-word or calling the policemen "plebs".
[ترجمه ترگمان]او از discourtesy عذرخواهی کرد، اما استفاده از لفظ F را انکار کرد و یا آن را \"پلبها\" خواند
[ترجمه گوگل]او به خاطر کمبود خود عذرخواهی کرد اما با استفاده از F-word یا درخواست پلیس پلیس مخالفت کرد

7. She felt she had committed a discourtesy.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که این بی ادبی را مرتکب شده است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که مرتکب اشتباه شده است

8. He was insensitive to all kinds of discourtesy.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به هر نوع بی ادبی بی اعتنا بود
[ترجمه گوگل]او به هر نوع نادیده گرفتن حساس بود

9. The customer complained to the manager of the discourtesy of an assistant.
[ترجمه ترگمان]مشتری از مدیر of یک دستیار شاکی بود
[ترجمه گوگل]مشتری به مدد ناامیدی یک دستیار شکایت کرد

10. It is the first time for me to see this kind of discourtesy.
[ترجمه ترگمان]برای من اولین بار است که این نوع of را ببینم
[ترجمه گوگل]این اولین بار است که برای دیدن این نوع نادیده گرفتن

11. If you don't agree that the lack of at least a README is a fundamental discourtesy, that's fine--we can disagree on that point.
[ترجمه ترگمان]اگر موافق نیستید که فقدان حداقل یک README یک چالش اساسی است، آن خوب است - - ما می توانیم در این نقطه با هم مخالفت کنیم
[ترجمه گوگل]اگر موافق نباشید که کمبود یک README یک اختلال اساسی است، این خوب است؛ ما می توانیم در آن نقطه مخالف باشیم

12. During the National Civic Virtues Month, all the cities should and banish disarray and discourtesy.
[ترجمه ترگمان]در طی ماه Virtues مدنی ملی، همه شهرها باید آشفته و آشفته شوند
[ترجمه گوگل]در طول ماهیت فضایل مدنی ملی، همه شهرها باید و نادان و بی رحم باشند

13. During the National Civil Virtues Month, all the cities must and banish disarray and discourtesy.
[ترجمه ترگمان]در طی ماه ملی \"فضیلت\"، همه شهرها باید آشفته و آشفته شوند
[ترجمه گوگل]در طی ماه ماهیت فضل ملک، همه شهرها باید بی نظیر و بی رحم باشند

I must apologize for my son's discourtesy.

باید بابت بی‌ادبی پسرم پوزش بخواهم.



کلمات دیگر: