معنی : بی اهمیتی، کم گرفتن، ناچیز پنداشتن
معانی دیگر : (احترام کمی قایل شدن برای) دون شمردن، حقیر شمردن، کم توجهی کردن به، کم اعتنایی کردن، دون شماری، تحقیر، کوچک پنداری، زبون شماری، خوار کردن
بیاهمیتی، کم گرفتن، ناچیز پنداشتن
دقت کنید، بی اهمیتی، کم گرفتن، ناچیز پنداشتن
She used to disesteem all his favors.
آن دختر به تمام الطاف او بیاعتنایی میکرد.
Her disesteem discouraged the boys.
بیاعتنایی آن دختر توی ذوق پسرها میزد.