کلمه جو
صفحه اصلی

anecdote


معنی : حکایت، امثال، قصهء کوتاه
معانی دیگر : قصه، حدیث، داستان کوتاه و گیرا، (معمولا جمع) (در اصل) حکایات و روایات نامعروف تواریخ یا زندگینامه ها، ضرب المثل

انگلیسی به فارسی

حکایت، قصه کوتاه، امثال، ضرب المثل


حکایت، امثال، قصهء کوتاه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a brief account of a notable or humorous incident.
مترادف: narrative, story, tale
مشابه: joke, legend, narration, reminiscence, shaggy dog story, sketch, yarn

- She told some interesting anecdotes based on her travels in South America.
[ترجمه ترگمان] او داستان های جالبی را در سفر خود در آمریکای جنوبی برای او تعریف کرد
[ترجمه گوگل] او بر اساس سفرهای او در آمریکای جنوبی، برخی از سخنان جالب را بیان کرد
- The physician began his talk with anecdotes about some of his recently-treated patients.
[ترجمه زهرا] پزشک سخنان خود را با داستان هایی از بیمارن خود که اخیرا درمان شده اند آغاز مرد
[ترجمه ترگمان] پزشک درباره برخی از بیمارانی که اخیرا با وی درمان شده بودند، با داستان ها صحبت کرد
[ترجمه گوگل] پزشک در مورد بعضی از بیماران که اخیرا تحت درمان بوده است با سخنرانی های خود صحبت کرد
- He had us in stitches with anecdotes about his college days.
[ترجمه ادریس] او با قصه های روز های دانشگاهی اش، مارا خیلی زیاد خنداند.
[ترجمه ترگمان] درباره روزه ای دانشگاهش گفته بود که ما در بخیه ها جا داریم
[ترجمه گوگل] او ما را با سر و صدا با داستان های مربوط به روز های کالج خود ما بود
- The company's website posts anecdotes sent in by users of its products.
[ترجمه ترگمان] وب سایت شرکت قصه های ارسال شده توسط کاربران محصولات خود را پست می کند
[ترجمه گوگل] وبسایت این وبسایت، عناوینی را که توسط کاربران محصولاتش ارسال شده است

• short narrative describing an interesting or amusing incident
an anecdote is a short, entertaining account of something that has happened.
an anecdote is also an account that is not completely accurate or reliable because it is not based on definite facts.

مترادف و متضاد

حکایت (اسم)
account, story, narrative, anecdote, tale, allegory, exemplum, novella

امثال (اسم)
anecdote

قصهء کوتاه (اسم)
anecdote

interesting or amusing story


Synonyms: chestnut, episode, fairy tale, fish story, gag, incident, long and short of it, narration, narrative, old chestnut, recital, relation, reminiscence, short story, sketch, tale, tall story, tall tale, yarn


جملات نمونه

1. to introduce a talk with an anecdote
نطقی را با یک حکایت آغاز کردن

2. He departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه گوگل]او از متن متنفر شد تا یک داستان بگوید

3. They loved a bon mot or anecdote but despised gossip.
[ترجمه ترگمان]آن ها لطیفه یا قصه را دوست داشتند اما شایعات despised
[ترجمه گوگل]آنها عاشق یک زن و شوهر یا مرد عاقل شدند، اما شایعات شنیع داشتند

4. This research is based on anecdote not fact.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق براساس داستانی است که نه حقیقت
[ترجمه گوگل]این تحقیق بر اساس حکایت واقعیت نیست

5. She departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه گوگل]او از متن متنفر شد تا یک داستان بگوید

6. Anyone in my hometown could offer the same anecdote from their family tree.
[ترجمه ترگمان]هر کسی در شهر من می تواند داستانی را از درخت خانوادگی آن ها نقل کند
[ترجمه گوگل]هر کس در زادگاه من می تواند همان حکایت از درخت خانواده خود را ارائه دهد

7. An anecdote could be cited as a means of setting the tone of area of concern.
[ترجمه ترگمان]یک داستان می تواند به عنوان وسیله ای برای تنظیم لحن نگرانی یاد شود
[ترجمه گوگل]یک حکایت را می توان به عنوان وسیله ای برای تنظیم تن منطقه نگرانی ذکر کرد

8. Our most instructive anecdote for this is Gregory's account of the new taxes instituted by Chilperic in 57
[ترجمه ترگمان]most داستان ما درباره مالیات های جدید تشکیل شده توسط chilperic در ۵۷ سال است
[ترجمه گوگل]آموزه های آموزنده ما برای این است که حساب گرگوری از مالیات های جدید ایجاد شده توسط Chilperic در 57

9. Within New Historical writing the anecdote which symbolically reveals some important facet of Renaissance culture is a familiar critical practice.
[ترجمه ترگمان]در نوشته های تاریخی جدید داستانی که به طور نمادین برخی از جنبه های مهم فرهنگ رنسانس را نشان می دهد، یک عمل حیاتی آشنا است
[ترجمه گوگل]در نوشتن نوشتار تاریخی جدید، قصه که نمادی از نقشی مهم از فرهنگ رنسانس را نشان می دهد، یک عمل انتقادی مشهور است

10. That anecdote, told in Beatrice Hastings' New Age column, seems true to life.
[ترجمه ترگمان]این داستان که در ستون عصر جدید Beatrice Hastings نوشته شده، برای زندگی واقعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]این حادثه، در ستون جدید نیویورک هاستینگز، به نظر می رسد به زندگی واقعی اعتقاد دارد

11. The most revealing anecdote that I can tell you about that is from Coventry.
[ترجمه ترگمان]The داستانی است که می توانم در مورد آن از کاونتری به شما بگویم
[ترجمه گوگل]داستان عجیب و غریب که می توانم در مورد آن به شما بگویم این است که از کاونتری است

12. He replied that this was one anecdote of Surkov's which had seemed to carry conviction.
[ترجمه ترگمان]جواب داد که این قصه مربوط به Surkov است که به نظر می رسد اعتقاد راسخ دارد
[ترجمه گوگل]او پاسخ داد که این یک داستان عجیب و غریب سورکوف بود که به نظر می رسید محکومیت را تحمل می کرد

13. She told the anecdote with a glint of relish in her eye, revelling in their embarrassment.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که برق شادی در چشمانش دیده می شد، قصه را تعریف کرد
[ترجمه گوگل]او با توجه به احساساتش در چشمش به داستان عادت کرد و در خجالت و شرم زدن خود گفت:

14. Consistent testing Implicit in the anecdote about the sore head was the need to test the utterance.
[ترجمه ترگمان]آزمایش consistent در این داستان سر درد لازم بود که کلمات را بر زبان بیاورد
[ترجمه گوگل]تست مداوم در قضاوت در مورد سر درد ناشی از نیاز به تست سخن گفتن است

Uncle Mehdikhan knew many anecdotes about his father.

عمو مهدی‌خان سرگذشت‌های زیادی درباره‌ی پدر خود می‌دانست.


پیشنهاد کاربران

ذکر مثال از تجربیات و زندگی شخصی

story

allegory

tale

داستان کوتاه و فان

روایت بر اساس تجربیات

روایت بر اساس تجربیات شخصی


کلمات دیگر: