کلمه جو
صفحه اصلی

blowy


معنی : باد دار، بادی، بسهولت باطراف منتشر شونده
معانی دیگر : انفجار، ترکش، پر باد، در معرض باد

انگلیسی به فارسی

بادی، باددار، به‌سهولت به‌ اطراف منتشر‌شونده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: blowier, blowiest
(1) تعریف: characterized by blowing; breezy or windy.

(2) تعریف: readily blown about, as a fabric; billowy.

• chilly, cool; windy
if the weather is blowy, it is windy; an informal word.

مترادف و متضاد

باد دار (صفت)
puffy, bloated, blowy, flatulent

بادی (صفت)
pneumatic, blowy

بسهولت به اطراف منتشر شونده (صفت)
blowy

جملات نمونه

1. If use hair dryer, notice blowy distance and position, the in order to prevent blows burnt their skins.
[ترجمه ترگمان]اگر از خشک کن مو استفاده کنید، به فاصله و موقعیت blowy توجه کنید تا از کتک زدن پوست آن ها جلوگیری کنید
[ترجمه گوگل]در صورت استفاده از سشوار مو، متوجه فاصله و موقعیت فوری، به منظور جلوگیری از ضربات، پوست خود را سوزاند

2. It was a rough and blowy night when Cowperwood started for this institution under duress.
[ترجمه ترگمان]شب سرد و سردی بود که Cowperwood این موسسه را تحت فشار قرار داده بود
[ترجمه گوگل]این شب خشن و فصلی بود که Cowperwood برای این موسسه تحت فشار قرار گرفت

3. It is snowy, and blowy, and gusty, and bitter cold!
[ترجمه ترگمان]با این همه، برف، برف، و gusty سرد و تلخ است!
[ترجمه گوگل]این برف و برف و آفتابی و تلخ سرد است!

4. We arrived on Washington's Birthday, a freezing, blowy, snowy day.
[ترجمه ترگمان]ما به روز تولد واشنگتن رسیدیم که یک روز برفی و سرد و برفی بود
[ترجمه گوگل]ما به تولد واشنگتن، یک روز یخ زده، فصلی و برفی رسیدیم

5. In August Ennis spent the whole night with Jack in the main camp and in a blowy hailstorm the sheep took off west and got among a herd in another allotment.
[ترجمه ترگمان]در ماه اوت Ennis تمام شب را با جک در اردوگاه اصلی سپری کرد و طوفان تگرگ بر سر گوسفندها زد و گله دیگری را تقسیم کرد
[ترجمه گوگل]در ماه آگوست، انییس تمام شب را با جک در اردوگاه اصلی سپری کرد و گوسفند را در غرب غرق کرد و در میان یک گله دیگر قرار گرفت

6. Basically be to affect sexual disease to suffer from, consider as virus infection more, because often happen in catch cold catch cold, blowy orColdLater.
[ترجمه ترگمان]اساسا این است که بر بیماری جنسی تاثیر می گذارد و از آن رنج می برد، به عنوان عفونت ویروس در نظر گرفته می شود، چون اغلب در سرما گرفتن سرما رخ می دهد، blowy orColdLater
[ترجمه گوگل]به طور عمده به بیماری های جنسی مبتلا به رنج می برند، به عنوان عفونت ویروس بیشتر در نظر گرفته می شود، زیرا اغلب در گرفتن سرد سرد سرد، خفیف و یا ColdLater اتفاق می افتد

7. Dismay greeted reports on November 6th that BP, an oil firm, was ditching plans to build a wind farm at the Isle of Grain, a blowy expanse of industrialised desolation in Kent.
[ترجمه ترگمان]Dismay با گزارش ها در روز ششم نوامبر که BP، شرکت نفتی، برنامه هایی را برای ساخت یک مزرعه بادی در جزیره گندم، که گستره وسیعی از ویرانی صنعتی در کنت بود، استقبال کرد
[ترجمه گوگل]Dismay در 6 نوامبر گزارش هایی را دریافت کرد که BP، یک شرکت نفت، برنامه هایی برای ساخت یک مزرعه بادی در جزیره گرین، یک فرسایش گسترده ای از ویرانی صنعتی در کنت، داشت

8. Tumor rises high submit beads form, exterior temperature is higher, palpation has quiver feeling, auscultation has blowy appearance cacophony.
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که این تومور فرم مهره ها را بالا می برد، دمای خارجی بالاتر است، palpation احساس لرزش دارد و auscultation ظاهری و cacophony را در خود دارد
[ترجمه گوگل]تومور بالا می آید فرم دانه های ارسال ارائه، درجه حرارت بیرونی بالاتر است، palpation احساس تیرانداز، صدای بلند به نظر می رسد cacophony ظاهر

9. Weather is too hot, children has a fever, be an empty mix up? Is blowy still fan good?
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی گرم است، بچه ها تب دارند، با هم مخلوط می شوند؟ هنوزم طرفدار بادی خوبه؟
[ترجمه گوگل]هوا خیلی گرم است، کودکان دارای تب، مخلوط خالی هستند؟ آیا هنوز هم فانتزی خوب است؟


کلمات دیگر: