هیئت حاکمه
governing body
هیئت حاکمه
انگلیسی به فارسی
هیئت حاکمه
بدن حکومت، هیئت حاکمه
انگلیسی به انگلیسی
• a governing body is a committee that is responsible for making and enforcing the rules which control a public organization or group of professional people.
جملات نمونه
1. The shool governing body meets once a term.
[ترجمه ترگمان]حاکم بر بدن هر بار یک دوره را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]بدن حاکم شول یکبار یک بار ملاقات می کند
[ترجمه گوگل]بدن حاکم شول یکبار یک بار ملاقات می کند
2. FIFA is the governing body of world soccer .
[ترجمه مرجان] فیفا هیئت حاکم بر فوتبال جهان است
[ترجمه ترگمان]فیفا سازمان بین المللی فوتبال جهان است[ترجمه گوگل]فیفا بدن حاکم بر فوتبال جهان است
3. The league became the governing body for amateur fencing in the U. S.
[ترجمه ترگمان]لیگ دسته حاکم را برای شمشیربازی amateur در ایالات متحد تشکیل داد اس
[ترجمه گوگل]این لیگ بدن حاکم برای شمشیر آماتور در U S
[ترجمه گوگل]این لیگ بدن حاکم برای شمشیر آماتور در U S
4. The governing body is charged with managing the school within its budget.
[ترجمه ترگمان]نهاد حاکم مسئول مدیریت مدرسه در بودجه خود است
[ترجمه گوگل]اداره حکومت مسئول اداره مدرسه در بودجه آن است
[ترجمه گوگل]اداره حکومت مسئول اداره مدرسه در بودجه آن است
5. The standards were set down by the governing body.
[ترجمه ترگمان]استانداردها توسط هیات حاکمه به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]این استانداردها توسط هیأت حاکمه تعیین شده است
[ترجمه گوگل]این استانداردها توسط هیأت حاکمه تعیین شده است
6. The school's governing body took responsibility for the decision.
[ترجمه ترگمان]هیات نظارت بر این مدرسه مسئولیت این تصمیم را بر عهده گرفت
[ترجمه گوگل]مدیر مدیریت مدیریت مسئولیت این تصمیم را بر عهده گرفت
[ترجمه گوگل]مدیر مدیریت مدیریت مسئولیت این تصمیم را بر عهده گرفت
7. The governing body of the school is / are concerned about discipline.
[ترجمه ترگمان]بدنه حاکم بر این مدرسه \/ یا مربوط به نظم و انضباط است
[ترجمه گوگل]هیئت حاکمه مدرسه در مورد نظم و انضباط است
[ترجمه گوگل]هیئت حاکمه مدرسه در مورد نظم و انضباط است
8. Kaplan served on the governing body of the museum .
[ترجمه ترگمان]کاپلان به عنوان نهاد حاکم بر این موزه خدمت کرد
[ترجمه گوگل]کاپلان در ریاست این موزه مواجه شد
[ترجمه گوگل]کاپلان در ریاست این موزه مواجه شد
9. Take your governing body licence along for good measure.
[ترجمه ترگمان]مجوز بدن خود را به عنوان معیار خوب در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری خوب مجوز بدن خود را مجددا دریافت کنید
[ترجمه گوگل]برای اندازه گیری خوب مجوز بدن خود را مجددا دریافت کنید
10. The governing body must be able to demonstrate that it has acted on reasonable grounds following reasonable investigations.
[ترجمه ترگمان]بدنه حاکم باید بتواند ثابت کند که به دلایل منطقی پس از تحقیقات منطقی عمل کرده است
[ترجمه گوگل]بدن حاکم باید بتواند نشان دهد که در معرض معقولات و تحقیقات معقول عمل کرده است
[ترجمه گوگل]بدن حاکم باید بتواند نشان دهد که در معرض معقولات و تحقیقات معقول عمل کرده است
11. Their recommendation to the governing body was not to establish a structure of sub-committees.
[ترجمه ترگمان]توصیه آن ها به نهاد حاکم بر پایه ایجاد ساختار کمیته های فرعی نبود
[ترجمه گوگل]توصیه های آنها به حوزه حاکم نبود ایجاد ساختار کمیته های کمیته بود
[ترجمه گوگل]توصیه های آنها به حوزه حاکم نبود ایجاد ساختار کمیته های کمیته بود
12. The Governing body of Somerville College has decided to admit both men and women from next year.
[ترجمه ترگمان]رئیس کالج Governing Somerville تصمیم گرفته است که از سال بعد هم مردان و هم زنان را پذیرش کند
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره کالج Somerville تصمیم گرفته است که از سال آینده هر دو مردان و زنان را بپذیرد
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره کالج Somerville تصمیم گرفته است که از سال آینده هر دو مردان و زنان را بپذیرد
13. That the governing body might record the names of those whose work in or out of school is particularly noteworthy.
[ترجمه ترگمان]اینکه بدنه حاکم ممکن است اسامی کسانی را ثبت کند که کار آن ها در خارج از مدرسه به ویژه قابل توجه است
[ترجمه گوگل]این که بدن حاکم بتواند اسامی افرادی را که در مدرسه یا خارج از مدرسه کار می کنند، به طور قابل توجهی ثبت کند
[ترجمه گوگل]این که بدن حاکم بتواند اسامی افرادی را که در مدرسه یا خارج از مدرسه کار می کنند، به طور قابل توجهی ثبت کند
14. And again: stand for election to the governing body of a Compact school.
[ترجمه ترگمان]و دوباره: برای انتخابات به هیات حاکمه یک مدرسه فشرده آماده شوید
[ترجمه گوگل]و دوباره: برای برگزاری انتخابات به هیأت حاکمه یک مدرسه فشرده بروید
[ترجمه گوگل]و دوباره: برای برگزاری انتخابات به هیأت حاکمه یک مدرسه فشرده بروید
پیشنهاد کاربران
نهاد نظارتی
نهاد ناظر
نهاد ناظر
کلمات دیگر: