1. Caroline was really in a bind.
[ترجمه sugand] کارولین واقعا ب مشکل خورده بود
[ترجمه ترگمان] کارولاین واقعا اسیر شده بود
[ترجمه گوگل]کارولین واقعا درگیر بود
2. Clearly, telephone companies are in a bind.
[ترجمه ترگمان]واضح است که شرکت های تلفن در حال پیوستن به یکدیگر هستند
[ترجمه گوگل]واضح است که شرکت های مخابراتی در ارتباط هستند
3. Policyholders are left in a bind.
[ترجمه ترگمان]Policyholders در a باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]صاحبان بیمه در یک قرارداد باقی می مانند
4. But the pragmatists are in a bind.
[ترجمه ترگمان] ولی \"pragmatists\" تو یه تله هستن
[ترجمه گوگل]اما پراگماتیست ها در پیوند هستند
5. In my particular case, the airline was caught in a bind.
[ترجمه ترگمان]در مورد خاص من، این شرکت هواپیمایی گرفتار یک مخمصه شد
[ترجمه گوگل]در مورد خاص من، خطوط هوایی در یک اتصال گرفتار شد
6. This leaves Giuliani in a bind.
[ترجمه ترگمان]این امر جولیانی را در یک پیوند ترک می کند
[ترجمه گوگل]این Giuliani را در یک اتصال می گیرد
7. I'm in a bind to pay my rent.
[ترجمه ترگمان]من برای پرداخت اجاره my هستم
[ترجمه گوگل]من برای گرفتن اجاره من هزینه دارم
8. Yet the government is in a bind.
[ترجمه ترگمان]با این حال، دولت در مخمصه است
[ترجمه گوگل]با این حال دولت در حال پیوند است
9. China's central bank is in a bind.
[ترجمه ترگمان]بانک مرکزی چین در یک مخمصه است
[ترجمه گوگل]بانک مرکزی چین در حال پیوند است
10. And going forward, Charlie, they feel caught in a bind.
[ترجمه ترگمان]و پیش از رفتن به جلو، چارلی، اونا حس می کنن که تو یه تله گیر افتادن
[ترجمه گوگل]و چارلی در حال رفتن به جلو هستند، احساس می کنند در یک اتصال قرار دارند
11. This puts the politicians in a bind as to what course to take.
[ترجمه ترگمان]این امر سیاستمداران را در برابر آنچه که باید در نظر گرفت، قرار می دهد
[ترجمه گوگل]این به سیاستمداران بستگی دارد که چه چیزی باید انجام شود
12. This schedule has put me in a bind.
[ترجمه ترگمان]این برنامه من را در تنگنا قرار داده است
[ترجمه گوگل]این برنامه من را در یک اتصال قرار داده است
13. This means Beijing is in a bind even if Lien is victorious.
[ترجمه ترگمان]این بدین معنا است که پکن حتی اگر پیروز باشد، در مخمصه است
[ترجمه گوگل]این به این معنی است که پکن در صورت پیوستن حتی اگر Lien پیروز باشد
14. Work on off-hours: When in a bind, I get the most accomplished arriving at work early that hour before the phones start ringing and other folks show up.
[ترجمه ترگمان]کار بر روی چند ساعت: زمانی که در یک بازه زمانی قبل از اینکه تلفن ها شروع به زنگ زدن و دیگر افراد نشان دهند، در ساعات اولیه کاری انجام می دهم
[ترجمه گوگل]کار در ساعات غیرمجاز: هنگامی که در یک اتصال، من بیشترین کار را انجام می دهم که در اوایل همان ساعت کار می کند تا گوشی شروع به زنگ زدن و سایر افراد نشان می دهد
15. The Sadrists, by contrast, aren't going anywhere -- which puts Washington, among others, in a bind.
[ترجمه ترگمان]کنتراست، با کنتراست، به هیچ جایی نمی رود - - که واشنگتن را در میان دیگران قرار می دهد
[ترجمه گوگل]در مقابل، صدرگران در هیچ جا جایی ندارند - که واشنگتن را در میان دیگران قرار می دهد