کلمه جو
صفحه اصلی

cooker


معنی : بخاری، چراغ خوراک پزی
معانی دیگر : (چراغ یا فر یا دیگ یا هر وسیله ی پختن) خوراکپز، چراه خوراک پزی

انگلیسی به فارسی

چراغ خوراک‌پزی


اجاق گاز، چراغ خوراک پزی، بخاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a usu. small appliance, utensil, or device used for cooking.

- an electric rice cooker
[ترجمه ترگمان] یک اجاق گاز الکتریکی
[ترجمه گوگل] اجاق برقی برقی

(2) تعریف: (chiefly British) a large kitchen appliance that uses electricity or burns fuel to provide heat for cooking with pots and pans; stove.

• stove, oven (for cooking or baking); device in which food is cooked (pot, pressure cooker, etc.)
a cooker is a large box-shaped object with an oven, grill and hob that cooks food by heating it.

مترادف و متضاد

بخاری (اسم)
chimney, heater, stove, fireplace, oven, cooker

چراغ خوراک پزی (اسم)
heater, cooker, primus

جملات نمونه

1. We chose a new cooker from the gas showroom.
[ترجمه ترگمان]ما یک آشپز جدید را از نمایشگاه گاز انتخاب کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک اجاق جدید از نمایشگاه گاز انتخاب کردیم

2. She pre - set the cooker to come on at 30.
[ترجمه ترگمان]از قبل زودپز را بر روی ۳۰ قرار داد
[ترجمه گوگل]او پیش از آن قرار دادن اجاق گاز در 30 دقیقه است

3. The floor's very sticky near the cooker.
[ترجمه ترگمان]زمین نزدیک اجاق چسبناک است
[ترجمه گوگل]طبقه بسیار چسبنده در نزدیکی اجاق گاز است

4. The cooker is not yet wired in to the main supply.
[ترجمه ترگمان]زودپز هنوز به منبع اصلی متصل نشده است
[ترجمه گوگل]اجاق گاز هنوز به منبع اصلی وصل نشده است

5. The slow cooker is very useful for people who go out all day.
[ترجمه ترگمان]زودپز برای افرادی که تمام روز بیرون می روند بسیار مفید است
[ترجمه گوگل]اجاق آهسته برای افرادی که تمام روز را می بینند بسیار مفید است

6. The timer on the cooker started to bleep.
[ترجمه ترگمان]تایمر روی اجاق شروع به بوق زدن کرد
[ترجمه گوگل]تایمر در آشپزخانه شروع به بیهوشی کرد

7. The saucepan on the cooker puffed little jets of steam.
[ترجمه ترگمان]قابلمه روی دیگ بخار کوچک بخار را روشن کرد
[ترجمه گوگل]ظرف پز بر روی اجاق گاز، جت های بخار کوچکی را پف کرد

8. The cooker isn't working because of an electrical fault.
[ترجمه ترگمان]زودپز به علت خطای الکتریکی عمل نمی کند
[ترجمه گوگل]اجاق گاز به علت خطای الکتریکی کار نمی کند

9. Where does the cooker connect with the gas-pipe?
[ترجمه ترگمان]زودپز با لوله گاز کجاست؟
[ترجمه گوگل]کور آشپزخانه با لوله گاز وصل است؟

10. We've installed an extinguisher next to the cooker in case there is ever a fire.
[ترجمه ترگمان]یک کپسول کنار زودپز نصب کردیم، در صورتی که هیچ آتشی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]در صورت آتش سوزی، یک دستگاه خاموش کننده در کنار اجاق گاز نصب شده است

11. We had no fridge, cooker, cutlery or crockery.
[ترجمه ترگمان]ما یخچال، آشپز، کارد و چنگال نداشتیم
[ترجمه گوگل]ما تا به حال هیچ یخچال، اجاق گاز، کارد و چنگال و یا ظروف نداریم

12. Where does the cooker connect to the electricity?
[ترجمه ترگمان]زودپز به جریان برق متصل می شود؟
[ترجمه گوگل]اجاق گاز کجا وصل به برق است؟

13. The cooker has several temperature settings.
[ترجمه ترگمان]زودپز دارای چندین تنظیم دما است
[ترجمه گوگل]اجاق گاز دارای چندین درجه حرارت است

14. I can't get the cooker to light.
[ترجمه ترگمان]من نباید چراغ را روشن کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم اجاق گاز را روشن کنم

15. The cook needs room to get at the cooker, sink and cupboards without hindrance.
[ترجمه ترگمان]آشپز به اتاق نیاز دارد تا در زودپز، دستشویی و قفسه های بدون مانع قرار گیرد
[ترجمه گوگل]آشپز به اتاق نیاز دارد تا در آشپزخانه، سینک و کابینت ها بدون هیچ مانعی وارد شود

پیشنهاد کاربران

فر یا خوراک پز

اجاق گاز . قابلمه . آرام پز. پلو پز . دیگ یا هر وسیله ای که در آن پختن صورت بگیرد مثل slow cooker یا rice cooker

اجاق گاز

cooker , stove : اجاق
oven : فر
cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )

هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی که به آن صفحه ی اجاق میگویند ( hob )
و قسمت پایینی که به صورت یک محفظه است و فر نام دارد ( oven ) که البته در اجاق های رده پایین تر این محفظه فقط نقش ذخیره مواد و سایر اشیا را دارد و کاربرد فر را ندارد .
اجاق هایی که محفظه پایین را ندارند ، اجاق صفحه ای میگویند و اجاق هایی که قسمت بالایی یعنی مشعل ها یا همان شعله ها را ندارندفقط فر میگویند.

گفتنی است که در بعضی از جملات ، این کلمات معنی تنور یا کوره را می دهند .

Noun - informal :
سیب یا میوه ی دیگری که برای خام خوردن مناسب نیست و بهتر است پخته شده و سپس خورده شود.

به عنوان مثال:
The apple is esteemed as both an eater and cooker and is admired for its fine colouring, shape and size
منابع• https://www.lexico.com/definition/cooker


کلمات دیگر: