1. the reactionary mind
فکر ارتجاعی
2. he is a reactionary in the literal sense of the word
او یک مرتجع تمام و کمال است.
3. his politics are reactionary
او دارای عقاید ارتجاعی است.
4. The men are hidebound and reactionary.
[ترجمه موسی] این مردان متحجر و مرتجع هستند.
[ترجمه ترگمان]مردان خودرای و ارتجاعی هستند
[ترجمه گوگل]مردان مخفیانه و ارتجاعی هستند
5. The reactionary police made a baton charge on the demonstrating crowd.
[ترجمه ترگمان]پلیس مرتجع با باتوم به جمعیت معترض حمله کرد
[ترجمه گوگل]پلیس ارتجاعی یک بار باتوم را بر روی جمعیت نشان داد
6. The reactionary government tried vainly to take the steam out of the protest movement.
[ترجمه موسی] دولت مرتجع بیهوده تلاش کرد تا جنبش اعتراضی را خاموش کند.
[ترجمه ترگمان]دولت مرتجع به عبث سعی کرد که بخاری را از جنبش اعتراضی بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]حکومت ارتجاعی بیهوده تلاش کرد تا از جنبش اعتراضی عبور کند
7. The reactionary officer then ordered him arrested.
[ترجمه ترگمان]سپس افسر ارتجاعی به او دستور داد که او را دستگیر کند
[ترجمه گوگل]افسر ارتشی سپس به او دستور داد که دستگیر شود
8. Reactionary forces/elements in the industry are preventing its progress towards greater efficiency. .
[ترجمه ترگمان]نیروهای Reactionary \/ عناصر در این صنعت مانع پیشرفت آن به سمت کارایی بیشتر می شوند
[ترجمه گوگل]نیروهای واکنشی / عناصر در صنعت جلوگیری از پیشرفت خود را به سمت بهره وری بیشتر
9. Critics viewed him as a reactionary.
[ترجمه ترگمان]منتقدان او را ارتجاعی دیدند
[ترجمه گوگل]منتقدان او را بعنوان یک ارتجاعی دیدند
10. The reactionary regime was thrown down by an armed uprising.
[ترجمه ترگمان]رژیم ارتجاعی براثر یک قیام مسلحانه به پایین پرتاب شد
[ترجمه گوگل]رژیم ارتجاعی توسط یک قیام مسلحانه کشته شد
11. This threw the reactionary police into utter panic.
[ترجمه ترگمان]این امر پلیس reactionary را به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]این پلیس ارتجاعی را وحشت زده کرد
12. But the reactionary left rejected change, to the present detriment of those it claims to represent.
[ترجمه ترگمان]اما ارتجاعی، تغییر را رد کرد، به ضرر کنونی کسانی که ادعا می کند نماینده آن است
[ترجمه گوگل]اما ارتجاعی چپ را تغییر داد و به ضرر کنونی کسانی که ادعا می کنند نمایندگی می کند
13. Other reactionary politicians vie to appropriate historical symbols of pre-communist antiquity.
[ترجمه ترگمان]سایر سیاستمداران ارتجاعی به نمادهای تاریخی مناسبی از قدمت پیش از کمونیسم رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]دیگر سیاستمداران ارتجاعی به سمبل تاریخی مناسب پیش از دوران کمونیستی می پردازند
14. That Ptolemy was a conservative, even a reactionary in certain respects, is undeniable.
[ترجمه ترگمان]که بطلمیوس یک محافظه کار، حتی ارتجاعی در برخی جنبه ها، غیرقابل انکار است
[ترجمه گوگل]این بطلمیوس محافظه کار بود، حتی در موارد خاص ارتجاعی، غیر قابل انکار است
15. Conveyancing is a reactionary adversarial system-and in the main it stinks.
[ترجمه ترگمان]Conveyancing یک سیستم adversarial ارتجاعی است - و در اصلی آن بوی تعفن می دهد
[ترجمه گوگل]حمل و نقل یک سیستم دفاعی ارتجاعی است و در اصل آن را می سوزاند