1. Ushers took an accurate count of the people assembled in the theatre.
بلیط فروشان شمارش دقیقی از افرادی که در تئاتر جمع شده بودند، انجام دادند
2. Emma's vision was so accurate that she didn't need glasses.
قدرت دید "اما" آنقدر دقیق بود که نیازی به عینک نداشت
3. In writing on the topic, Vergil used accurate information.
ورژیل در نگارش درباره آن موضوع، از اطلاعات دقیقی استفاده نمود
4. an accurate answer
پاسخ صحیح
5. an accurate thermometer
گرماسنج دقیق
6. i cannot yet form an accurate picture of what happened
هنوز نمی توانم آنچه را که اتفاق افتاد دقیقا در نظرم مجسم کنم.
7. It's impossible to be accurate about these things.
[ترجمه بابک ر و] غیر ممکنه که در مورد این چیزها دقیق باشه
[ترجمه ترگمان]در مورد این چیزها غیرممکن است
[ترجمه گوگل]در مورد این چیزها دقیق نیست
8. The model of the village is accurate down to the last detail.
[ترجمه ترگمان]مدل روستا در مقایسه با آخرین جزئیات دقیق است
[ترجمه گوگل]مدل روستا دقیق تر از جزئیات است
9. The brochure tries to give a fair and accurate description of each hotel.
[ترجمه ترگمان]بروشور سعی می کند توضیح دقیق و دقیقی از هر هتل بدهد
[ترجمه گوگل]این بروشور سعی دارد توضیحات منصفانه و دقیقی از هر هتل ارائه دهد
10. She gave an accurate account of the case.
[ترجمه ترگمان]او حساب دقیق پرونده را داده بود
[ترجمه گوگل]او یک حساب دقیق از مورد را داد
11. The figures they have used are just not accurate.
[ترجمه ترگمان]ارقام مورد استفاده آن ها دقیق و دقیق نیستند
[ترجمه گوگل]ارقام مورد استفاده آنها درست نیست
12. The police are trying to obtain a more accurate picture of crime levels.
[ترجمه ترگمان]پلیس در تلاش است تا تصویری دقیق تر از سطح جرم به دست آورد
[ترجمه گوگل]پلیس در حال تلاش برای به دست آوردن تصویر دقیق تر از سطح جرم است
13. His account of what happened is substantially accurate.
[ترجمه ترگمان]شرح او از آنچه رخ داده است بسیار دقیق است
[ترجمه گوگل]حساب او از آنچه اتفاق افتاده است، قابل ملاحظه ای دقیق است
14. He has made an accurate measurement of my garden.
[ترجمه ترگمان]او اندازه گیری دقیقی از باغ من کرده است
[ترجمه گوگل]او اندازه گیری دقیق باغ من را انجام داده است
15. Accurate identification of these birds is difficult.
[ترجمه ترگمان]شناسایی دقیق این پرندگان دشوار است
[ترجمه گوگل]شناسایی دقیق این پرندگان دشوار است
16. Modern missiles are so accurate because their flight is controlled by computer.
[ترجمه ترگمان]موشک های مدرن خیلی دقیق هستند چون پرواز آن ها توسط کامپیوتر کنترل می شود
[ترجمه گوگل]موشک های مدرن دقیق هستند زیرا پرواز آنها توسط کامپیوتر کنترل می شود
17. Police have stressed that this is the most accurate description of the killer to date.
[ترجمه ترگمان]پلیس تاکید کرده است که این دقیق ترین توصیف از این قاتل تا به امروز است
[ترجمه گوگل]پلیس تاکید کرده است که این دقیق ترین توصیف قاتل تا به امروز است
18. The number is accurate to three decimal places.
[ترجمه ترگمان]عدد به سه رقم اعشار دقیق است
[ترجمه گوگل]تعداد دقیق به سه رقم اعشار است
19. Accurate measurement is very important in science.
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری دقیق در علم بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری دقیق در علم بسیار مهم است
20. The film is not an accurate portrayal of his life.
[ترجمه ترگمان]این فیلم تصویری دقیق از زندگی او نیست
[ترجمه گوگل]این فیلم یک تصویر دقیق از زندگی اش نیست