کلمه جو
صفحه اصلی

accessibility


معنی : دسترسی، دستیابی پذیری، امکان نزدیکی، قابلیت وصول، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی
معانی دیگر : دسترسی، امکان نزدیکی، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی، قابلیت وصول

انگلیسی به فارسی

دسترسی، دستیابی پذیری، امکان نزدیکی، قابلیت وصول، وسیله وصول، امادگی برای پذیرایی


دسترسی، امکان نزدیکی، وسیله وصول، آمادگی برای پذیرایی، قابلیت وصول


دستیابی‌پذیری


انگلیسی به انگلیسی

• approachability; openness

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دسترسی - دستیابی

مترادف و متضاد

approachability


Synonyms: receptiveness, openness, convenience


Antonyms: unapproachability


دسترسی (اسم)
access, availability, accessibility, approachability, range

دستیابی پذیری (اسم)
accessibility

امکان نزدیکی (اسم)
accessibility

قابلیت وصول (اسم)
accessibility

وسیله وصول (اسم)
accessibility

امادگی برای پذیرایی (اسم)
accessibility

جملات نمونه

1. Two new roads are being built to increase accessibility to the town centre.
[ترجمه ترگمان]دو جاده جدید برای افزایش دسترسی به مرکز شهر ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]برای افزایش دسترسی به مرکز شهر، دو جاده جدید ایجاد می شود

2. Seminar topics are chosen for their accessibility to a general audience.
[ترجمه ترگمان]موضوعات سمینار برای دسترسی به مخاطبان عمومی انتخاب می شوند
[ترجمه گوگل]موضوعات سمینار برای دسترسی به مخاطبان عمومی انتخاب می شوند

3. Such practices can improve accessibility and access.
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی می تواند قابلیت دسترسی و دسترسی را بهبود بخشد
[ترجمه گوگل]چنین عملیاتی می تواند دسترسی و دسترسی را بهبود بخشد

4. The two concepts of social and physical accessibility are related, as social benefits often accrue from physical accessibility.
[ترجمه ترگمان]دو مفهوم قابلیت دسترسی فیزیکی و فیزیکی به آن مربوط هستند، چون منافع اجتماعی اغلب از قابلیت دسترسی فیزیکی به دست می آیند
[ترجمه گوگل]دو مفهوم دسترسی اجتماعی و فیزیکی مرتبط هستند، زیرا مزایای اجتماعی اغلب از دسترسی فیزیکی برخوردار است

5. They evolve by changing the attitudes, accessibility and availability of the said sport.
[ترجمه ترگمان]آن ها با تغییر نگرش ها، قابلیت دسترسی و در دسترس بودن این ورزش، تکامل یافتند
[ترجمه گوگل]آنها با تغییر نگرش، دسترسی و در دسترس بودن این ورزش پیشرفت می کنند

6. Routes may be closed, reducing accessibility, or subsidies may be removed, increasing fares for users at a stroke.
[ترجمه ترگمان]مسیرها ممکن است بسته باشند، کاهش قابلیت دسترسی، یا یارانه ها ممکن است حذف شوند، افزایش کرایه ها برای کاربران در یک ضربه
[ترجمه گوگل]مسیرها ممکن است بسته شوند، دسترسی به آنها کاهش می یابد، یا یارانه ها ممکن است حذف شود، افزایش هزینه ها برای کاربران در یک سکته مغزی

7. Therefore the spatial dimensions of accessibility and mobility have complex but very important social overtones.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ابعاد فضایی در دسترس بودن و تحرک دارای complex اجتماعی بسیار مهم اما بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین ابعاد فضایی دسترسی و تحرک، پیچیدهترین، اما بسیار مهم است

8. This would contradict the open-ended accessibility that is the hallmark of unit trusts.
[ترجمه ترگمان]این امر با دسترسی به دسترسی باز که مشخصه of واحد است مغایرت دارد
[ترجمه گوگل]این موضوع در دسترس بودن open-end است که مشخصه اعتماد واحد است

9. The problem of accessibility is linked to the technical nature of the legal rules applied by many tribunals.
[ترجمه ترگمان]مشکل قابلیت دسترسی به ماهیت فنی قوانین قانونی اعمال شده توسط بسیاری از دادگاه ها مرتبط است
[ترجمه گوگل]مشکل دسترسی به ماهیت فنی قوانین قانونی که توسط بسیاری از دادگاهها اعمال می شود، مرتبط است

10. The notion of accessibility strikes me as superficial, and produces the least interesting results.
[ترجمه ترگمان]تصور دسترسی به قابلیت دسترسی به صورت سطحی به من حمله می کند، و کم ترین نتایج را به وجود می آورد
[ترجمه گوگل]مفهوم دسترسی به من به عنوان سطحی به نظر می رسد و نتیجه های کمترین جالب را تولید می کند

11. Accessibility as a concept is discussed in chapter 6; here it is sufficient to mention its implications for personal mobility.
[ترجمه ترگمان]دسترسی پذیری به عنوان یک مفهوم در فصل ۶ مورد بحث قرار گرفته است؛ در اینجا کافی است تا معانی آن برای تحرک شخصی را ذکر کنیم
[ترجمه گوگل]دسترسی به عنوان یک مفهوم در فصل 6 مورد بحث قرار گرفته است؛ در اینجا کافی است اشاره کرد که پیامدهای آن برای تحرک شخصی است

12. His campaign hallmark is his informality and accessibility.
[ترجمه ترگمان]مشخصه کمپین او غیررسمی بودن و در دسترس بودن او است
[ترجمه گوگل]مشخصه مبارزات انتخاباتی او غیر رسمی و دسترسی به آن است

13. Individual consumers need accessibility and convenience from their local sources of consumable products.
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان فردی به قابلیت دسترسی و راحتی از منابع محلی خود در مورد محصولات مصرفی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان فردی نیاز به دسترسی و راحتی از منابع محلی محصولات مصرفی خود دارند

14. Accessibility 144 points Conference facilities 149 points
[ترجمه ترگمان]دسترسی ۱۴۴ امتیاز به تسهیلات کنفرانس ۱۴۹ امتیاز
[ترجمه گوگل]امکانات دسترسی 144 نقطه امکانات کنفرانس 149 امتیاز

پیشنهاد کاربران

دسترس پذیری

قابل فهم بودن


کلمات با پسوند ity میزان کیفیت و سطح آن مفهوم را منتقل می کنند.
accessebility: میزان دسترسی - دسترس پذیری - سطح دسترسی

دسترسی اسان

فراهم بودن

آمادگی برای پذیرایی ( در صنعت گردشگری )

قابلیت فهم

accessibility ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: دسترس‏پذیری
تعریف: میزان سهولت سفر بین مبادی و مقاصد مختلف برای تمام مردم


کلمات دیگر: