کلمه جو
صفحه اصلی

acceptation


معنی : پذیرش، قبول معنی عرف، معنی مصطلح، قبول ضمنی
معانی دیگر : معنی مورد قبول، معنی مصطلح (واژه یا جمله)

انگلیسی به فارسی

پذیرش، قبول معنی عرف، معنی مصطلح


پذیرش، قبول معنی عرف، معنی مصطلح، قبول ضمنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the generally accepted meaning of a word, phrase, or the like.

(2) تعریف: favorable respect or esteem; approval.

• commonly accepted meaning of a word; approval; acceptance

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پذیرش

مترادف و متضاد

پذیرش (اسم)
assent, acceptance, admission, reception, acceptation, imprimatur

قبول معنی عرف (اسم)
acceptation

معنی مصطلح (اسم)
acceptation

قبول ضمنی (اسم)
acceptation

جملات نمونه

1. The acceptation of these words are presented in so far as a dictionary.
[ترجمه ترگمان]مفهوم این کلمات تا کنون به عنوان یک فرهنگ لغت ارائه شده است
[ترجمه گوگل]پذیرش این کلمات به عنوان یک فرهنگ لغت ارائه شده است

2. Are jealousy and admiring acceptation be apart too much?
[ترجمه ترگمان]آیا حسادت و تحسین بر این معنی که بیش از حد می تواند از هم جدا باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا پذیرش حسادت و تحسین بیش از حد متفرق می شود؟

3. Order acceptation is a multi - attribute decision problem.
[ترجمه ترگمان]acceptation سفارش یک مساله تصمیم گیری چند ویژگی است
[ترجمه گوگل]پذیرش سفارش یک مشکل تصمیم گیری چند ویژگی است

4. The coming of many differences of artistic acceptation is a subject that has been being studied.
[ترجمه ترگمان]ظهور بسیاری از تفاوت های هنری هنری موضوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]ظهور بسیاری از تفاوت های پذیرش هنری موضوعی است که مورد مطالعه قرار گرفته است

5. Because this poem misunderstood acceptation and made joke.
[ترجمه ترگمان]چون این شعر acceptation را اشتباه فهمیده بود و شوخی می کرد
[ترجمه گوگل]از آنجا که این شعر اشتباه تصدیق و شوخی ساخته است

6. And worthy of acceptation. Fire is bright.
[ترجمه ترگمان]و شایسته قبول معنی این معنی نیست آتش روشن است
[ترجمه گوگل]و ارزش پذیرش آتش روشن است

7. The other is the development of acceptation still use the form of single syllable words.
[ترجمه ترگمان]دیگری، توسعه of است که هنوز از فرم کلمات مجزای کلمات استفاده می کند
[ترجمه گوگل]دیگر توسعه پذیرش هنوز از فرم واژگان یکساله استفاده می کند

8. Thirdly, the work and acceptation using in paraphrase should be embodied in dictionary.
[ترجمه ترگمان]سوم، کار و acceptation با استفاده از تفسیر باید در فرهنگ لغت گنجانده شوند
[ترجمه گوگل]سوم، استفاده از کار و پذیرش در ترجمه باید در فرهنگ لغت باشد

9. The acceptation individual of the ancient Chinese a feature of duality.
[ترجمه ترگمان]فرد acceptation، یکی از ویژگی های دوگانه چین باستان است
[ترجمه گوگل]شخص پذیرفته شده از چینی های باستانی ویژگی دوگانگی است

10. And worthy of acceptation.
[ترجمه ترگمان]و شایسته قبول معنی این معنی نیست
[ترجمه گوگل]و ارزش پذیرش

11. We will unlock your puzzle by truth and we hope to have your acceptation inspection.
[ترجمه ترگمان]ما puzzle را با حقیقت باز خواهیم کرد و امیدواریم که این یک بازرسی معنی داشته باشد
[ترجمه گوگل]ما پازل خود را با حقیقت باز خواهیم کرد و امیدواریم بازرسی پذیرش شما را داشته باشد

12. Conclusion The anormal expression of CD44 in infertility will reduce endometrium's acceptation, which led to the failure of imbed.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بیان anormal در ناباروری در ناباروری کاهش endometrium ها را کاهش خواهد داد که منجر به شکست of شد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری بیان بی حسی CD44 در ناباروری، پذیرش اندومتری را کاهش می دهد، که منجر به شکست امواج می شود

13. This is a faithful saying and worthy of all acceptation.
[ترجمه ترگمان]این یک حرف وفادار و شایسته تمام معنی این معنی است
[ترجمه گوگل]این یک سخن وفادار است و ارزش هر پذیرش را دارد

14. The fourth chapter speaks of the complex relation between the morphology and acceptation of neology and neologism.
[ترجمه ترگمان]فصل چهارم از رابطه پیچیده بین مورفولوژی و acceptation neology و neologism سخن می گوید
[ترجمه گوگل]فصل چهارم از ارتباط پیچیده بین مورفولوژی و پذیرش نئونولوژی و شعر و ادبیات صحبت می کند


کلمات دیگر: