کلمه جو
صفحه اصلی

tantalize


معنی : ازار دادن، کسی را دست انداختن، و سپس محروم کردن
معانی دیگر : جوش به دل کسی دادن، عطش کسی را تیز کردن، خواست افزایی کردن، دل کسی را آب کردن، امیدوار، سردواندن

انگلیسی به فارسی

امیدوار، وسپس محروم کردن، کسی را دست انداختن،سردواندن، ازار دادن


تکان دادن، کسی را دست انداختن، و سپس محروم کردن، ازار دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tantalizes, tantalizing, tantalized
مشتقات: tantalization (n.)
• : تعریف: to tease or torment with the sight or prospect of something desirable but unattainable.
مترادف: lead on, tease, tempt, tickle, titillate
مشابه: bait, entice, intrigue, provoke, taunt, torment, whet

- He tantalized the dog, waving the strip of bacon in front of its nose.
[ترجمه ترگمان] سگ را رها کرد و تکه گوشت خوک را جلوی بینی اش تکان داد
[ترجمه گوگل] او سگ را تحسین کرد و با صدای بیسکوپ در مقابل بینی اش را تکان داد

• tease, provoke or tease by presenting something as available and then withholding it; expose someone to something inaccessible; annoy; criticize (also tantalise)
if something or someone tantalizes you, they make you feel hopeful and excited, and then do not allow you to have what you want.

مترادف و متضاد

ازار دادن (فعل)
trouble, tease, dun, nag, imp, excruciate, tantalize

کسی را دست انداختن (فعل)
tease, tantalize, josh

و سپس محروم کردن (فعل)
tantalize

provoke, tease


Synonyms: annoy, badger, baffle, bait, bedevil, beleaguer, charm, entice, fascinate, frustrate, gnaw, harass, harry, keep hanging, lead on, make mouth water, pester, plague, taunt, thwart, titillate, torment, torture, worry


Antonyms: disenchant, repulse, turn off


جملات نمونه

1. Give the dog the bone don't tantalize him.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] آن استخوان را به آن سگ بده و او را اذیت نکن.
[ترجمه ترگمان]سگه رو بده بهش
[ترجمه گوگل]سگ استخوان را به او تحمیل نکن

2. She tantalized the kitten with fish.
[ترجمه ترگمان]بچه گربه را با ماهی آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او بچه را با ماهی گرفتار کرد

3. The tantalizing aroma of fresh coffee wafted towards them.
[ترجمه ترگمان]بوی وسوسه انگیز قهوه تازه به سویشان می آمد
[ترجمه گوگل]عطر و طعم قهوه تازه به سمت آنها حرکت کرد

4. This was my first tantalizing glimpse of the islands.
[ترجمه ترگمان]این اولین نگاهی بود که به آن جزایر انداختم
[ترجمه گوگل]این اولین نگاه من به این جزایر بود

5. He was tantalized by visions of power and wealth.
[ترجمه ترگمان]او با دیدن قدرت و ثروت سرشار از قدرت بود
[ترجمه گوگل]او با چشم اندازهای قدرت و ثروت درگیر شد

6. I caught a tantalizing glimpse of the sparkling blue sea through the trees.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به دریای آبی و درخشان در میان درختان انداختم
[ترجمه گوگل]من یک نگاه اجمالی از درخشان دریای آبی را از طریق درختان گرفتم

7. This brief, tantalizing glimpse into his past life served only to deepen the mystery of his background.
[ترجمه ترگمان]این نگاه مختصر و tantalizing به زندگی گذشته اش تنها برای تعمیق رمز سابقه خود بود
[ترجمه گوگل]این نگاه کوتاه و مبهوت کننده به زندگی گذشته او تنها برای رمزگشایی از پس زمینه او به کار رفته است

8. It was wiser not to tantalize oneself.
[ترجمه ترگمان]عاقل تر از آن بود که آدم خود را گول بزند
[ترجمه گوگل]عاقلانه تر بود که خود را تحقیر نکنیم

9. Yet appearances on other people's record dates provide a tantalizing glimpse of what he had to offer.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حضور در تاریخ های ثبت احوال افراد دیگر، یک نظر وسوسه انگیز از آنچه که باید ارائه دهد، فراهم می کند
[ترجمه گوگل]با این حال ظاهر شدن در تاریخ رکوردهای دیگران، نگاهی مبهم به آنچه او را مجبور به ارائه است، فراهم می کند

10. But solar power remained a tantalizing lure to both environmentalists and entrepreneurs.
[ترجمه ترگمان]اما انرژی خورشیدی یک فریب وسوسه انگیز برای متخصصان محیط زیست و هم کارآفرینان بود
[ترجمه گوگل]اما انرژی خورشیدی همچنان یک عذاب وحشتناک برای هر دو محیط زیست و کارآفرینان بود

11. How to tantalize our lower-middle-class students was a formidable task.
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان گفت که دانش آموزان طبقه پایین ما یک وظیفه خطیر بودند
[ترجمه گوگل]چگونه توانستیم دانش آموزان پایین تر و متوسط ​​خود را به عنوان یک وظیفه ی وحشتناک انجام دهیم

12. There are tantalizing hints in the archaeological record that the Minoans may have written longer, non-bureaucratic texts on parchment.
[ترجمه ترگمان]برخی اشارات tantalizing در این پرونده باستان شناسی وجود دارد که ممکن است the متون طولانی و non را بر روی کاغذ پوستی نوشته باشند
[ترجمه گوگل]نکات مبهم در ضبط باستان شناسی وجود دارد که Minoans ممکن است نوشته های طولانیتری داشته باشد و متون غیر بوروکراتیک بر روی کاغذ بریزند

13. The book gives us a tantalizing overview, taking advantage of subject matter at its most sensual.
[ترجمه ترگمان]این کتاب مرور خوبی به ما می دهد و از این موضوع سواستفاده می کند و از موضوع صحبت می کند
[ترجمه گوگل]این کتاب به ما نگاهی مبهم نشان می دهد، و از مزایای موضوع در حیله گر ترین آن استفاده می کند

14. The sight is most tantalizing.
[ترجمه ترگمان]این منظره most است
[ترجمه گوگل]دیدنی ترین تندبادهای است

15. The delicious smell tantalized us.
[ترجمه ترگمان] بوی خوش مزه ما رو از خودش دور میکنه
[ترجمه گوگل]بوی خوشمزه ما را تحریک کرد

you visit but play coy / thus tantalizing me by feeding the flames of your desirability

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی/بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی


پیشنهاد کاربران

to tantalize someone is to torture them with what they cannot have.

عطش کسی را تیز کردن - نوعی آزار دادن شدید و سادیسمیک

شکنجه و آزار روحی از طریق برانگیختن اشتیاق ولع و عطش کسی ولی محروم کردن او از داشتن آن, to tease
Torture someone by arousing desire or expectation for something unattainable or mockingly keeping it out of reach.


کلمات دیگر: