1. the whole ballgame
(عامیانه) عامل یا رویداد سرنوشت ساز،اصل کار
2. when does the ballgame begin?
مسابقه ی بیس بال (یا هر ورزش با استفاده از توپ) کی آغاز می شود؟
3. a whole new ballgame
وضعیت یا موقعیت کاملا تازه (که نیاز به راه حل های تازه دارد)
4. this is a different ballgame
وضعیت عوض شده است.
5. We're into a whole new ball game.
[ترجمه ترگمان] ما یه بازی توپ جدید داریم
[ترجمه گوگل]ما #39 ؛ کاملاً یک بازی توپی جدید هستیم
6. Come along and join the ball game.
[ترجمه ترگمان] بیا و به بازی رقص ملحق شو
[ترجمه گوگل]همراه شوید و به بازی توپ بپیوندید
7. Are you going to the ball game?
[ترجمه ترگمان]می خوای بری مجلس رقص؟
[ترجمه گوگل]آیا به بازی توپ می روید؟
8. They've goofed off and gone to the ball game.
[ترجمه ترگمان]فرار کردن و رفتن به بازی رقص
[ترجمه گوگل]آنها #39 ؛ گول زدند و به بازی توپ رفتند
9. He finds himself faced with a whole new ball game.
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو با یه بازی توپ جدید مواجه می کنه
[ترجمه گوگل]او می بیند که با یک بازی کاملاً جدید توپ روبرو شده است
10. Dad was watching the ball game on TV.
[ترجمه ترگمان] بابا داشت بازی توپ رو تو تلویزیون نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]پدر از تلویزیون داشت بازی توپ را تماشا می کرد
11. Being part of the crowd at a ball game had always excited me.
[ترجمه ترگمان]بخشی از جمعیتی که در یک بازی رقص بودند همیشه مرا هیجان زده کرده بودند
[ترجمه گوگل]حضور در جمعیت در یک بازی توپ همیشه من را هیجان زده کرده بود
12. Highlights of the ball game will be shown later.
[ترجمه ترگمان]نکات مهم بازی توپ بعدا نشان داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]موارد برجسته بازی توپ بعدا نشان داده خواهد شد
13. They looked like three guys relaxing after a ball game.
[ترجمه ترگمان]اونا شبیه سه نفر بودن که بعد از یه بازی رقص دارن آرامش می کنن
[ترجمه گوگل]آنها به نظر می رسید سه نفر پس از بازی با توپ در حال استراحت هستند
14. Every year it should be a slightly different ball game to keep every species slightly out of equilibrium.
[ترجمه ترگمان]هر سال این بازی باید کمی متفاوت باشد تا تمام گونه ها به طور کمی از تعادل خارج شوند
[ترجمه گوگل]هر سال باید یک بازی توپی کمی متفاوت باشد تا هر گونه از تعادل کمی خارج شود
15. Experts commented on the ball game after the match.
[ترجمه ترگمان]کارشناسان در مورد بازی توپ بعد از مسابقه اظهار نظر کردند
[ترجمه گوگل]کارشناسان در مورد بازی توپ بعد از بازی اظهار نظر کردند
16. Rain showered the crowd at the ball game.
[ترجمه ترگمان]باران باعث شد که مردم در جشن رقص شرکت کنند
[ترجمه گوگل]باران در این بازی توپ رو به دوش می انداخت
17. His ballgame companion, Marge Locke, is just as avid a fan.
[ترجمه ترگمان]رفیق His، مارج لاک یه طرفدار پروپا قرص a
[ترجمه گوگل]همسفر توپ بازی او ، مارژ لاک ، به همان اندازه علاقه مند است
18. The ball-game resumed its monopoly of the cuber but the singers competed with its spectators' roar.
[ترجمه ترگمان]بازی در مجلس رقص را ازسر گرفت، اما خوانندگان با غرش تماشاگران آن رقابت کردند
[ترجمه گوگل]این بازی توپی ، انحصار خود را در بازی مکعب از سر گرفت ، اما خوانندگان با تماشاگرانش #39 رقابت کردند غرش کردن
19. The Mesoamerican ballgame originated over three thousand years ago.
[ترجمه ترگمان]این رشته از سه هزار سال پیش شروع شد
[ترجمه گوگل]بازی توپی Mesoamerican بیش از سه هزار سال پیش بوجود آمده است
20. This is a new phase, a new ballgame.
[ترجمه ترگمان]این یک مرحله جدید است که یک رقابت جدید است
[ترجمه گوگل]این یک مرحله جدید ، یک بازی جدید است
21. "This is a whole new ballgame for us, " Mr. Shepard said.
[ترجمه ترگمان]آقای شپرد گفت: \" این یک رقابت کاملا جدید برای ما است \"
[ترجمه گوگل]quot؛ این یک بازی کاملاً جدید برای ماست ، quot؛ آقای شپرد گفت
22. The golden rule in any ballgame is to keep your eye on the ball.
[ترجمه ترگمان]قاعده طلایی در هر کاری این است که چشم خود را روی توپ نگه دارید
[ترجمه گوگل]قانون طلایی در هر بازی توپی این است که چشم خود را به توپ حفظ کنید
23. Just like that, the ballgame was decided.
[ترجمه ترگمان]درست مثل اون، بازی تصمیم گرفته شد
[ترجمه گوگل]دقیقاً همینطور ، بازی توپی تصمیم گرفته شد
24. Once you give birth, it's a whole new ballgame, and feelings you never expected to have will surface as part of the process of becoming a parent.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شما زایمان می کنید، یک چیز دیگر است، و احساساتی که هرگز انتظار ندارید به عنوان بخشی از فرآیند تبدیل شدن به یک والد به سطح بیاید
[ترجمه گوگل]به محض زایمان ، این یک بازی کاملاً جدید است و احساساتی که هرگز انتظار نداشتید داشته باشید ، به عنوان بخشی از روند والدین شدن به وجود می آیند
25. This takes us into a whole new ballgame.
[ترجمه ترگمان]این کار ما رو به یه بازی جدید میبره
[ترجمه گوگل]این ما را به یک بازی کاملاً جدید سوق می دهد
26. Go to a movie, a ballgame, or another event or activity that you once enjoyed.
[ترجمه ترگمان]به یک فیلم، یک بازی فوتبال و یا یک رویداد یا فعالیت دیگر که زمانی از آن لذت می برید بروید
[ترجمه گوگل]به یک فیلم ، یک بازی یا یک رویداد یا فعالیت دیگر بروید که زمانی از آن لذت می برید
27. I feel like this is a whole new ballgame .
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این یه مسابقه جدیده
[ترجمه گوگل]احساس می کنم این یک بازی کاملاً جدید است
28. Justice Samuel Alito (ballgame, American Spectator dinner, ballgame) is a prodigious worrier about new technology and privacy.
[ترجمه ترگمان]قاضی ساموئل آلیتو (ballgame، شام سپکتتر آمریکا، ballgame)یک worrier شگفت انگیز در مورد تکنولوژی جدید و حریم خصوصی است
[ترجمه گوگل]عدالت ساموئل آلیتو (بازی بالگ ، شام تماشاگران آمریکایی ، بازی با بازی) یک نگرانی عجیب درباره فناوری و حریم خصوصی جدید است
29. People, young, old and indifferent, can have purple hair, swear at ballgames or give other motorists the finger.
[ترجمه ترگمان]افراد، جوان، پیر و بی اعتنا می توانند موی ارغوانی داشته باشند، به ballgames فحش بدهند و یا دست دیگر رانندگان را تحویل دهند
[ترجمه گوگل]افراد ، پیر ، پیر و بی تفاوت ، می توانند موهای بنفش داشته باشند ، به توپهای بازی قسم بخورند یا به رانندگان دیگر انگشت بدهند
30. The Chicago Cubs came back from a deficit to win the ballgame.
[ترجمه ترگمان]تیم شیکاگو از کسری بودجه برخوردار شد تا برنده شود
[ترجمه گوگل]تیم های شیکاگو از کسری بازی برگشتند و برنده توپ شدند