کلمه جو
صفحه اصلی

ball game


معنی : موقعیت
معانی دیگر : شرایط، وضعیت، (امریکا) ورزش یا بازی با توپ (به ویژه بیس بال)، گوبازی، مسابقه، هماورد

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a game played with a ball on a field.

- We watched the ballgame on TV last night.
[ترجمه میترا] دیشب بازی بیس بال را در تلویزیون تماشا کردیم
[ترجمه ترگمان] دیشب بازی رو تو تلویزیون نگاه کردیم
[ترجمه گوگل] شب گذشته در تلویزیون تماشا کردیم

• ball games are games played with a ball, such as football, tennis, and hockey.
a ball game is a baseball match; used in american english.
if a situation is a whole new ball game, it is completely different from the previous situation.

مترادف و متضاد

موقعیت (اسم)
post, site, place, spot, situation, status, position, plight, setting, ball game, location, circumstances, station, locality, state of affairs, status quo

جملات نمونه

1. the whole ballgame
(عامیانه) عامل یا رویداد سرنوشت ساز،اصل کار

2. when does the ballgame begin?
مسابقه ی بیس بال (یا هر ورزش با استفاده از توپ) کی آغاز می شود؟

3. a whole new ballgame
وضعیت یا موقعیت کاملا تازه (که نیاز به راه حل های تازه دارد)

4. this is a different ballgame
وضعیت عوض شده است.

5. We're into a whole new ball game.
[ترجمه ترگمان] ما یه بازی توپ جدید داریم
[ترجمه گوگل]ما #39 ؛ کاملاً یک بازی توپی جدید هستیم

6. Come along and join the ball game.
[ترجمه ترگمان] بیا و به بازی رقص ملحق شو
[ترجمه گوگل]همراه شوید و به بازی توپ بپیوندید

7. Are you going to the ball game?
[ترجمه ترگمان]می خوای بری مجلس رقص؟
[ترجمه گوگل]آیا به بازی توپ می روید؟

8. They've goofed off and gone to the ball game.
[ترجمه ترگمان]فرار کردن و رفتن به بازی رقص
[ترجمه گوگل]آنها #39 ؛ گول زدند و به بازی توپ رفتند

9. He finds himself faced with a whole new ball game.
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو با یه بازی توپ جدید مواجه می کنه
[ترجمه گوگل]او می بیند که با یک بازی کاملاً جدید توپ روبرو شده است

10. Dad was watching the ball game on TV.
[ترجمه ترگمان] بابا داشت بازی توپ رو تو تلویزیون نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]پدر از تلویزیون داشت بازی توپ را تماشا می کرد

11. Being part of the crowd at a ball game had always excited me.
[ترجمه ترگمان]بخشی از جمعیتی که در یک بازی رقص بودند همیشه مرا هیجان زده کرده بودند
[ترجمه گوگل]حضور در جمعیت در یک بازی توپ همیشه من را هیجان زده کرده بود

12. Highlights of the ball game will be shown later.
[ترجمه ترگمان]نکات مهم بازی توپ بعدا نشان داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]موارد برجسته بازی توپ بعدا نشان داده خواهد شد

13. They looked like three guys relaxing after a ball game.
[ترجمه ترگمان]اونا شبیه سه نفر بودن که بعد از یه بازی رقص دارن آرامش می کنن
[ترجمه گوگل]آنها به نظر می رسید سه نفر پس از بازی با توپ در حال استراحت هستند

14. Every year it should be a slightly different ball game to keep every species slightly out of equilibrium.
[ترجمه ترگمان]هر سال این بازی باید کمی متفاوت باشد تا تمام گونه ها به طور کمی از تعادل خارج شوند
[ترجمه گوگل]هر سال باید یک بازی توپی کمی متفاوت باشد تا هر گونه از تعادل کمی خارج شود

15. Experts commented on the ball game after the match.
[ترجمه ترگمان]کارشناسان در مورد بازی توپ بعد از مسابقه اظهار نظر کردند
[ترجمه گوگل]کارشناسان در مورد بازی توپ بعد از بازی اظهار نظر کردند

16. Rain showered the crowd at the ball game.
[ترجمه ترگمان]باران باعث شد که مردم در جشن رقص شرکت کنند
[ترجمه گوگل]باران در این بازی توپ رو به دوش می انداخت

17. His ballgame companion, Marge Locke, is just as avid a fan.
[ترجمه ترگمان]رفیق His، مارج لاک یه طرفدار پروپا قرص a
[ترجمه گوگل]همسفر توپ بازی او ، مارژ لاک ، به همان اندازه علاقه مند است

18. The ball-game resumed its monopoly of the cuber but the singers competed with its spectators' roar.
[ترجمه ترگمان]بازی در مجلس رقص را ازسر گرفت، اما خوانندگان با غرش تماشاگران آن رقابت کردند
[ترجمه گوگل]این بازی توپی ، انحصار خود را در بازی مکعب از سر گرفت ، اما خوانندگان با تماشاگرانش #39 رقابت کردند غرش کردن

19. The Mesoamerican ballgame originated over three thousand years ago.
[ترجمه ترگمان]این رشته از سه هزار سال پیش شروع شد
[ترجمه گوگل]بازی توپی Mesoamerican بیش از سه هزار سال پیش بوجود آمده است

20. This is a new phase, a new ballgame.
[ترجمه ترگمان]این یک مرحله جدید است که یک رقابت جدید است
[ترجمه گوگل]این یک مرحله جدید ، یک بازی جدید است

21. "This is a whole new ballgame for us, " Mr. Shepard said.
[ترجمه ترگمان]آقای شپرد گفت: \" این یک رقابت کاملا جدید برای ما است \"
[ترجمه گوگل]quot؛ این یک بازی کاملاً جدید برای ماست ، quot؛ آقای شپرد گفت

22. The golden rule in any ballgame is to keep your eye on the ball.
[ترجمه ترگمان]قاعده طلایی در هر کاری این است که چشم خود را روی توپ نگه دارید
[ترجمه گوگل]قانون طلایی در هر بازی توپی این است که چشم خود را به توپ حفظ کنید

23. Just like that, the ballgame was decided.
[ترجمه ترگمان]درست مثل اون، بازی تصمیم گرفته شد
[ترجمه گوگل]دقیقاً همینطور ، بازی توپی تصمیم گرفته شد

24. Once you give birth, it's a whole new ballgame, and feelings you never expected to have will surface as part of the process of becoming a parent.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شما زایمان می کنید، یک چیز دیگر است، و احساساتی که هرگز انتظار ندارید به عنوان بخشی از فرآیند تبدیل شدن به یک والد به سطح بیاید
[ترجمه گوگل]به محض زایمان ، این یک بازی کاملاً جدید است و احساساتی که هرگز انتظار نداشتید داشته باشید ، به عنوان بخشی از روند والدین شدن به وجود می آیند

25. This takes us into a whole new ballgame.
[ترجمه ترگمان]این کار ما رو به یه بازی جدید میبره
[ترجمه گوگل]این ما را به یک بازی کاملاً جدید سوق می دهد

26. Go to a movie, a ballgame, or another event or activity that you once enjoyed.
[ترجمه ترگمان]به یک فیلم، یک بازی فوتبال و یا یک رویداد یا فعالیت دیگر که زمانی از آن لذت می برید بروید
[ترجمه گوگل]به یک فیلم ، یک بازی یا یک رویداد یا فعالیت دیگر بروید که زمانی از آن لذت می برید

27. I feel like this is a whole new ballgame .
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که این یه مسابقه جدیده
[ترجمه گوگل]احساس می کنم این یک بازی کاملاً جدید است

28. Justice Samuel Alito (ballgame, American Spectator dinner, ballgame) is a prodigious worrier about new technology and privacy.
[ترجمه ترگمان]قاضی ساموئل آلیتو (ballgame، شام سپکتتر آمریکا، ballgame)یک worrier شگفت انگیز در مورد تکنولوژی جدید و حریم خصوصی است
[ترجمه گوگل]عدالت ساموئل آلیتو (بازی بالگ ، شام تماشاگران آمریکایی ، بازی با بازی) یک نگرانی عجیب درباره فناوری و حریم خصوصی جدید است

29. People, young, old and indifferent, can have purple hair, swear at ballgames or give other motorists the finger.
[ترجمه ترگمان]افراد، جوان، پیر و بی اعتنا می توانند موی ارغوانی داشته باشند، به ballgames فحش بدهند و یا دست دیگر رانندگان را تحویل دهند
[ترجمه گوگل]افراد ، پیر ، پیر و بی تفاوت ، می توانند موهای بنفش داشته باشند ، به توپهای بازی قسم بخورند یا به رانندگان دیگر انگشت بدهند

30. The Chicago Cubs came back from a deficit to win the ballgame.
[ترجمه ترگمان]تیم شیکاگو از کسری بودجه برخوردار شد تا برنده شود
[ترجمه گوگل]تیم های شیکاگو از کسری بازی برگشتند و برنده توپ شدند

پیشنهاد کاربران

بازی توپی


کلمات دیگر: