کلمه جو
صفحه اصلی

adamant


معنی : جسم جامد و سخت، تزلزل ناپذیر، یک دنده
معانی دیگر : سمج، پایدار، مقاوم، تسلیم ناپذیر، مصر، (قدیمی) ماده یا سنگ نشکن، سنگ خارا، (شعر قدیم) مستحکم، زوال ناپذیر، ناشکستنی، همیشه استوار، بسیار سخت

انگلیسی به فارسی

جسم جامد و سخت، مقاوم، یک‌دنده، تزلزل‌ناپذیر


adamant، جسم جامد و سخت، تزلزل ناپذیر، یک دنده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: unlikely to change in response to any request or argument; firmly decided or fixed; unyielding.
مترادف: fixed, immovable, inflexible, intransigent, resolute, uncompromising, unyielding
متضاد: yielding
مشابه: firm, flinty, hardheaded, insistent, obdurate, rigid, stubborn

- He was adamant in his refusal to join any political party.
[ترجمه ترگمان] او در امتناع از پیوستن به هر حزب سیاسی سرسخت بود
[ترجمه گوگل] او در واکنش خود به پیوستن به هر حزب سیاسی متکی بود
- I thought I could change her mind, but she was adamant about her decision.
[ترجمه ترگمان] فکر کردم می تونم نظرش رو عوض کنم، اما اون در مورد تصمیمش مصمم بود
[ترجمه گوگل] فکر کردم می توانم ذهنش را عوض کنم، اما او در مورد تصمیم او احمق بود
اسم ( noun )
مشتقات: adamantly (adv.)
(1) تعریف: a legendary stone of great hardness.

(2) تعریف: any extremely hard, unbreakable, or impenetrable substance.
مترادف: iron, rock

• unyielding, firm, immovable; hard
something unyielding, something immovable; something hard; stone similar to a diamond
if you are adamant about something, you are determined not to change your mind.

مترادف و متضاد

جسم جامد و سخت (اسم)
adamant

تزلزل ناپذیر (صفت)
adamant, imperturbable

یک دنده (صفت)
adamant, dogged, obstinate

unyielding


Synonyms: determined, firm, fixed, hanging tough, hard-nosed, immovable, inexorable, inflexible, insistent, intransigent, obdurate, pat, relentless, resolute, rigid, set, set in stone, standing pat, stiff, stubborn, unbendable, unbending, uncompromising, unrelenting, unshakable, unswayable


Antonyms: flexible, pliant, submissive, yielding


hard like rock


Synonyms: adamantine, flinty, impenetrable, indestructible, rock-hard, tough, unbreakable


Antonyms: flexible, soft, supple


جملات نمونه

1. we told him not to resign, but he remained adamant
به او گفتیم استعفا ندهد ولی سماجت نشان داد.

2. The prime minister is adamant that he will not resign.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر سرسخت است که استعفا نخواهد داد
[ترجمه گوگل]نخست وزیر معتقد است که او استعفا نخواهد داد

3. We are adamant on the building of a well - off society.
[ترجمه ترگمان]ما بر ایجاد یک جامعه مرفه سرسخت و سرسخت هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال ساختن یک جامعه خوب هستیم

4. The Americans are adamant that they will not budge on this point.
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها بر این باورند که در این نقطه از جا تکان نخواهند خورد
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها معتقدند که در این نقطه نمی روند

5. She remains adamant that an injustice was done.
[ترجمه ترگمان]او همچنان بر این مساله پافشاری می کند که یک بی عدالتی انجام شده است
[ترجمه گوگل]او باقی می ماند که بی عدالتی انجام می شود

6. Veronica was quite adamant that they should stay on.
[ترجمه ترگمان]ورونیکا کاملا مطمئن بود که اونا باید اینجا بمونن
[ترجمه گوگل]ورونیکا کاملا متقاعد شد که باید باقی بمانند

7. He was adamant that the allegations were untrue, so I took him on trust.
[ترجمه ترگمان]او سرسخت بود که این اتهامات نادرست بودند، بنابراین من او را تحت اعتماد قرار دادم
[ترجمه گوگل]او متقاعد شده بود که این اتهامات غلط بود، بنابراین او را در اعتماد به دست آوردم

8. Pearce remained adamant, saying "I didn't touch him".
[ترجمه ترگمان]پیرس قاطعانه گفت: \" من به او دست نزدم \"
[ترجمه گوگل]پریس باقی ماند و گفت: 'من او را لمس نکردم'

9. He was adamant in his determination to punish the corrupt officials.
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که مقامات فاسد را مجازات کند
[ترجمه گوگل]او در تصمیم خود برای مجازات مقامات فاسد متکی بود

10. He's so adamant that however hard I tried to persuade him to join us he did not change his mind.
[ترجمه ترگمان]ان قدر اصرار داشت که به هر حال سعی کردم او را متقاعد کنم که به ما ملحق شود او تصمیمش را عوض نکرد
[ترجمه گوگل]او بسیار شایسته است، هرچند سعی کردم او را متقاعد کنم که به ما بپیوندد و ذهنش را عوض نکرد

11. Eva was adamant that she would not come.
[ترجمه ترگمان]اوا مطمئن بود که او نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]اوا سزاوار بود که او نمی آمد

12. She was quite adamant that she would not come.
[ترجمه ترگمان]مطمئن بود که او نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]او کاملا متقاعد شد که او نمی آید

13. Sue was adamant about that job in Australia.
[ترجمه ترگمان]سو در مورد این شغل در استرالیا سخت بود
[ترجمه گوگل]سو در مورد این شغل در استرالیا آگاه بود

14. I am adamant about it.
[ترجمه ترگمان]من در این مورد سختگیر هستم
[ترجمه گوگل]من در مورد آن آگاه هستم

15. True believers are adamant that without annexation there can be no financial or social equity in Tucson -- end of discussion.
[ترجمه ترگمان]مومنان واقعی سرسخت هستند که بدون الحاق هیچ حقوق مالی یا اجتماعی در توسکان وجود ندارد
[ترجمه گوگل]مؤمنان واقعی معتقدند که بدون تکثیر، هیچ توافق مالی و اجتماعی در توسان وجود ندارد - پایان بحث

We told him not to resign, but he remained adamant.

به او گفتیم استعفا ندهد؛ ولی سماجت نشان داد.


He was adamantly opposed to new taxes.

سرسختانه با مالیاتهای جدید مخالف بود.


پیشنهاد کاربران

غیر قابل تغییر

مصمم


تزلزل ناپذیر

مصمم و یک دنده
با اراده بسیار قوی

سرتق
سر سخت

یک دنده


کلمات دیگر: