1. you are partly responsible
تا اندازه ای مسئول هستی.
2. a story which is partly in poetry and partly in prose
داستانی که بخشی از آن به شعر و بخشی دیگر به نثر است
3. the housing shortage is partly to blame for the high rents
علت بالا بودن اجاره تا حدی به خاطر کمبود خانه است.
4. my quarrel with the critics was partly due to their materialism
ستیز من با هنرسنجان تا اندازه ای مربوط به ماده گرایی آنها بود.
5. Owls regurgitate partly digested food to feed their young.
[ترجمه موسی] جغدها غذای تا حدودی هضم شده را دوباره تغذیه می کنند تا بچه های خود را تغذیه کنند.
[ترجمه ترگمان]جغدها تا حدی غذای خود را هضم می کنند تا به جوانان خود غذا دهند
[ترجمه گوگل]جغدها گهگاه غذا را هضم می کنند تا جوانان خود را تغذیه کنند
6. He believes that the product's poor image is partly the fault of the press.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که تصویر ضعیف محصول تا حدودی تقصیر مطبوعات است
[ترجمه گوگل]او معتقد است که تصویر ضعیف این محصول تقریبا گسل مطبوعات است
7. What you say is partly right.
[ترجمه موسی] آنچه شما می گویید تا حدودی درست است.
[ترجمه ترگمان] چیزی که میگی تا حدی درسته
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید تا حدی درست است
8. These animals are only partly domesticated.
[ترجمه ترگمان]این حیوانات تا حدودی اهلی شده اند
[ترجمه گوگل]این حیوانات تنها تا حدی از نظر اهلی هستند
9. Wally gripped my arm, partly to restrain me and partly to reassure me.
[ترجمه ترگمان]والی بازویم را محکم گرفت، تا حدی که مرا مهار کند و تا اندازه ای به من اطمینان بدهد
[ترجمه گوگل]ویلو دستم را گرفت، تا حدی برای من مانع و تا حدی مرا اطمینان داد
10. The floor was partly covered with a dirty old rug.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق تا اندازه ای پوشیده از فرش کهنه و کثیف بود
[ترجمه گوگل]کف تا حدی با فرش قدیمی کثیف پوشانده شده بود
11. The poor weather was partly responsible for the crash.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای بیچاره تا حدی مسئول حادثه بود
[ترجمه گوگل]آب و هوا ضعیف ناشی از تصادف بود
12. The delay is partly explicable by the road works.
[ترجمه ترگمان]این تاخیر تا حدودی ناشی از کاره ای جاده است
[ترجمه گوگل]این تاخیر تا حدی توسط کارهای جاده قابل توضیح است
13. What you say is partly true.
[ترجمه ترگمان] چیزی که میگی تا حدودی حقیقت داره
[ترجمه گوگل]آنچه شما می گویید تا حدی درست است
14. Her legs were partly paralysed in the crash.
[ترجمه ترگمان]پاهایش تا حدی فلج شده بود
[ترجمه گوگل]پاهای او تا حدی در تصادف فلج بود