1. His line would be accursed to the last generation.
[ترجمه ترگمان]نسل او به نسل آخر لعنت خواهد شد
[ترجمه گوگل]خط او به نسل گذشته متوسل خواهد شد
2. Of all base passions, fear is the most accursed. William Shakespeare
[ترجمه ترگمان]از همه سوداهای پست، ترس the است ویلیام شکسپیر …
[ترجمه گوگل]از همه ی لذت های پایینی، ترس بیشترین نفرین است ویلیام شکسپیر
3. But I had forgotten those accursed books of poetry.
[ترجمه ترگمان]اما من آن کتاب های نفرین شده شعر را فراموش کرده بودم
[ترجمه گوگل]اما من آن کتاب های شعر ناتمام را فراموش کرده ام
4. I can't get around like I used to - it's this accursed rheumatism!
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم مثل خودم این ور و اون ور برم، این رماتیسم لعنتی!
[ترجمه گوگل]من نمی توانم از آن استفاده کنم - این این روماتیسم نجیب است!
5. I had forgotten how old I was until the accursed Purves and Noakes popped up to remind me.
[ترجمه ترگمان]فراموش کرده بودم که چه قدر پیر بودم تا وقتی که فلان فلان و فلان فلان مرا به یاد آورد
[ترجمه گوگل]من تا چند وقت پیش فراموش کرده بودم که پافوس و نوک های متمایل به یاد من می آیند