1. a balmy breeze flattered her skin
نسیم ملایمی پوستش را نوازش می داد.
2. a balmy day
روز زیبا،روز خوش
3. It's a balmy evening, the golden time for lovers.
[ترجمه ترگمان]عصر balmy، وقت طلایی عشاق
[ترجمه گوگل]# 39 ؛ یک عصر دلپذیر است ، زمانی طلایی برای عاشقان
4. Balmy, near-equatorial currents from Panthalassa rushed between the sundered continents along the newly formed Tethyan Seaway.
[ترجمه ترگمان]balmy، نزدیک - استوایی از Panthalassa میان قاره های جدا شده در امتداد the که بتازگی شکل گرفته اند، عبور کردند
[ترجمه گوگل]جریان های معادل و معادل استوایی پانتالاسا در میان قاره های غروب خورده در امتداد دریای تتیان که تازه تاسیس شده است هجوم می آورند
5. Brilliant blue skies and unseasonably balmy weather prevailed.
[ترجمه ترگمان]آسمان آبی درخشان و هوای طوفانی در هوای خنک حاکم شد
[ترجمه گوگل]آسمان آبی درخشان و هوای مطبوع غیرمنطقی غالب
6. Kind skies and balmy breezes instead of the cutting east wind off the marshes.
[ترجمه ترگمان]نسیم خنکی می وزید و نسیم خنکی می وزید، به جای آن که باد شرقی را قطع کند
[ترجمه گوگل]آسمان مهربان و نسیم ملایم به جای باد شرق بریده از باتلاق ها
7. The balmy summer months before Harry's birth was a time of contentment and mutual devotion.
[ترجمه ترگمان]روزه ای خنک تابستانی پیش از تولد هری زمان رضایت و وفاداری متقابل بود
[ترجمه گوگل]ماههای دلپذیر تابستان قبل از تولد هری #39 ، زمان رضایت و ارادت متقابل بود
8. Meanwhile, I was back home, basking in balmy Texas weather.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، من به خانه برگشتم، در هوای خنک تگزاس از آفتاب لذت بردم
[ترجمه گوگل]در همین حال ، من به خانه برگشته بودم و در هوای مطبوع تگزاس مشغول بازی بودم
9. It was a balmy night with a full moon and the city shone Picasso blue.
[ترجمه ترگمان]یک شب خنک با ماه کامل و شهر، پیکاسو آبی بود
[ترجمه گوگل]یک شب آرام با ماه کامل بود و شهر به رنگ آبی پیکاسو درخشید
10. Bright and balmy, very warm, but John Wade found himself shivering.
[ترجمه ترگمان]روشن و ملایم، خیلی گرم، اما جان وید خود را در حال لرزیدن یافت
[ترجمه گوگل]روشن و دلپذیر ، بسیار گرم ، اما جان وید خودش را لرزاند
11. There was plenty to toast that balmy Saturday night last August.
[ترجمه ترگمان]برای جشن شنبه قبل از ماه اوت همه جا خوش و خرم بود
[ترجمه گوگل]در آن شب دلپذیر شنبه اوت گذشته مقدار زیادی نان تست بود
12. The air was balmy and birds sang.
[ترجمه ترگمان]هوا خنک بود و پرندگان آواز می خواندند
[ترجمه گوگل]هوا ملایم بود و پرندگان آواز می خواندند
13. On the balmy seashore of Juneau. Alaska!
[ترجمه ترگمان]در کنار ساحل balmy جونو ! آلاسکا
[ترجمه گوگل]در ساحل دلپذیر جونو آلاسکا
14. Citron its flesh is white character, have a balmy taste, get the welcome of masses.
[ترجمه ترگمان]جسم و پوستش مثل یک شخصیت سفید است، طعم مطبوعی دارد، و به توده مردم خوش آمد می گوید
[ترجمه گوگل]سیترون گوشت آن شخصیت سفید است ، طعم مطبوع دارد ، از استقبال توده ها استقبال می کند
15. The air was balmy and pleasant.
[ترجمه ترگمان]هوا خنک و مطبوع بود
[ترجمه گوگل]هوا مطبوع و دلنشین بود