کلمه جو
صفحه اصلی

imported

انگلیسی به فارسی

وارد شده، وارد کردن، گذاردن، به کشور اوردن، اظهار کردن، دخل داشتن به، تاثیر کردن در، با پیروزی بدست امدن، تسخیر کردن، اهمیت داشتن


انگلیسی به انگلیسی

• brought in from another country (of goods or merchandise); brought in

جملات نمونه

1. imported fabrics
قماش وارداتی

2. imported oil is the lifeblood of the japanese economy
نفت وارداتی،عامل حیاتی اقتصاد ژاپن است.

3. imported products squeezed the country's factories
کالاهای وارداتی کارخانه های کشور را در تنگنا قرار می دادند.

4. Home-made parts are being substituted for imported ones.
[ترجمه ترگمان]قطعات دست ساز برای کالاهای وارداتی جایگزین می شوند
[ترجمه گوگل]قطعات داخلی ساخته شده برای واردات جایگزین می شوند

5. The new government imposed a special tax on imported wines.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید مالیات ویژه ای بر شراب های وارداتی اعمال کرد
[ترجمه گوگل]دولت جدید مالیات ویژه ای برای شراب وارداتی اعمال کرد

6. All the raw materials are imported.
[ترجمه 🐾 مهدی صباغ] همه ی مواد خام، وارداتی هستند.
[ترجمه ترگمان]همه مواد خام وارد می شوند
[ترجمه گوگل]تمام مواد اولیه وارد می شوند

7. The imported fabric is 30% cheaper and compares favourably in quality.
[ترجمه ترگمان]پارچه وارداتی ۳۰ درصد ارزان تر است و با کیفیت مطلوب مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]پارچه وارداتی 30٪ ارزانتر است و با کیفیت مطلوب آن را مقایسه می کند

8. Imported marble will front the building.
[ترجمه ترگمان]مرمر وارداتی جلوی ساختمان را خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]سنگ مرمر وارد شده در مقابل ساختمان

9. Sugar is imported in bulk from the mainland.
[ترجمه ترگمان]قند در بخش عمده از سرزمین اصلی وارد می شود
[ترجمه گوگل]شکر به طور عمده از سرزمین اصلی وارد می شود

10. All the meat is imported from France.
[ترجمه ترگمان]همه گوشت از فرانسه وارد می شود
[ترجمه گوگل]تمام گوشت از فرانسه وارد می شود

11. When a new fruit is first imported, its name is usually also imported as a loan word.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک میوه جدید اولین بار وارد می شود، نام آن معمولا به عنوان یک لغت وام وارد می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک میوه تازه وارد می شود، نام آن معمولا به عنوان یک کلمه قرضه وارد می شود

12. Cheap imported goods are ruining many businesses.
[ترجمه ترگمان]کالاهای وارداتی ارزان بسیاری از کسب و کارها را خراب می کنند
[ترجمه گوگل]کالاهای وارداتی ارزان، بسیاری از کسب و کارها را خراب می کنند

13. The fashion for wearing baseball hats was imported directly from the States.
[ترجمه ترگمان]مد لباس پوشیدن کلاه های بیسبال به طور مستقیم از آمریکا وارد می شد
[ترجمه گوگل]مد برای پوشیدن کلاه بیسبال به طور مستقیم از ایالات وارد شد

14. Homemade goods are edging out imported foreign goods.
[ترجمه ترگمان]کالاهای خانگی در حال خروج از کالاهای وارداتی خارجی هستند
[ترجمه گوگل]کالاهای خانگی کالاهای وارداتی خارجی را می ریزند

15. These dogs are illegally imported into the country.
[ترجمه ترگمان]این سگ ها به طور غیرقانونی وارد کشور می شوند
[ترجمه گوگل]این سگ ها به طور غیرقانونی وارد کشور می شوند

پیشنهاد کاربران

وارداتی

وارد شده یا وارداتی


کلمات دیگر: