کلمه جو
صفحه اصلی

abhorrence


معنی : انزجار، تنفر، بیزاری، وحشت
معانی دیگر : نفرت

انگلیسی به فارسی

تنفر، بیزاری، انزجار، وحشت


نفرت انگیز، انزجار، تنفر، بیزاری، وحشت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a feeling of complete loathing, repulsion, or horror.

- Her abhorrence of snakes made a visit to the reptile house unlikely.
[ترجمه Ali] بیزاری او از مارها باعث شد که دوست نداشته باشد از خانه ی خزندگان دیدن کند
[ترجمه ahmad fallah] نفرت او از مارها، دیدارش از خانه خزندگان را بعید ( دور از ذهن ) نمود.
[ترجمه ترگمان] بیزاری او از مارها باعث شد که به خانه خزنده حمله کنند
[ترجمه گوگل] نومیدی او از مارها بعید به نظر می رسد که خانه خزنده را ببیند

• disgust, repugnance, loathing, hate
if you have an abhorrence of something, you hate it very much; a formal word.

مترادف و متضاد

انزجار (اسم)
abhorrence, disgust, antipathy, nausea, phobia, pique, scunner

تنفر (اسم)
hate, abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, repulsion, execration, detestation, disrelish, teen

بیزاری (اسم)
abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, aversion, weariness, horror, abomination, alienation, ennui, tedium, grudge, reluctance, reluctancy

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

disgust


Synonyms: detestation, enmity, hate, hatred, horror, loathing, malice, odium, repugnance, revulsion


جملات نمونه

1. after seeing the corpses, i could not hide my abhorrence
پس از دیدن اجساد نتوانستم انزجار خود را پنهان کنم.

2. He has a great abhorrence of medicine.
[ترجمه ترگمان]او از پزشکی نفرت دارد
[ترجمه گوگل]او خشم بزرگ پزشکی دارد

3. His abhorrence of racism led him to write The Algiers Motel Incident.
[ترجمه ترگمان]نفرت او از نژادپرستی باعث شد که او حادثه Motel الجزیره را بنویسد
[ترجمه گوگل]او بر خلاف نژادپرستی، او را مجبور به نوشتن �الجزر� کرد

4. Most people have an abhorrence of snake.
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم از مار نفرت دارند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم نفرت مار دارند

5. He had an abhorrence of waste of any kind.
[ترجمه ترگمان]نوعی بیزاری از اتلاف وقت داشت
[ترجمه گوگل]او هرج و مرج زباله ای بود

6. She has an abhorrence of change.
[ترجمه ترگمان]او از تغییر نفرت دارد
[ترجمه گوگل]او بروز تغییرات دارد

7. She looked at him in/with abhorrence.
[ترجمه ترگمان]با انزجار به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به او در / با ناراحتی نگاه کرد

8. It was abhorrence of waste of any kind of resource that motivated him.
[ترجمه ترگمان]تنفر از هر نوع منبعی که او را برانگیخته بود نفرت داشت
[ترجمه گوگل]فریب دادن هر گونه منابعی بود که او را تحریک میکرد

9. Hindenburg regarded such a prospect with abhorrence.
[ترجمه ترگمان]Hindenburg با نفرت به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]هیندنبر چنین چشم انداز را با نومیدی در نظر گرفت

10. The abhorrence of the profession is documented throughout Anglo-Saxon history.
[ترجمه ترگمان]نفرت از این حرفه در طول تاریخ آنگلو - ساکسون ثبت می شود
[ترجمه گوگل]افتخار این حرفه در طول تاریخ آنگلوساکسون مستند شده است

11. The thought of marrying him filled her with abhorrence.
[ترجمه ترگمان]فکر ازدواج با او باعث شده بود او را با نفرت پر کند
[ترجمه گوگل]تصور ازدواج با او، او را با عصبانیت پر کرد

12. Justin held in abhorrence the Gnostic mixing of myths and cults to make an unpalatable bouillabaisse of religions.
[ترجمه ترگمان]ژوستن در نفرت از ترکیب Gnostic از افسانه ها و cults نفرت داشت تا an ناخوشایند ادیان را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]جاستین در مخفی کردن عقیده مخلوط کردن اسطوره ها و فرقه ها، به ایجاد یک نزاع غیرمعمول ادیان ادامه داد

13. The Scots were held in abhorrence all over Europe.
[ترجمه ترگمان]اسکاتلندی ها همه اروپا را به وحشت انداخته بودند
[ترجمه گوگل]اسکات ها در سراسر اروپا غبطه خورده بودند

14. Several men expressed their abhorrence of this intolerant attitude of Owen's.
[ترجمه ترگمان]چند مرد از این رفتار intolerant که به او تعلق داشتند نفرت داشتند
[ترجمه گوگل]چند نفر از این نومیدی از اوون بیخبر بودند

15. Winsett himself had a savage abhorrence of social observances.
[ترجمه ترگمان]بر خود مسلط شده بود و از ملاحظاتی که با رعایت رعایت رعایت رعایت ادب بود نفرت داشت
[ترجمه گوگل]وینست خود خود را از عادت های اجتماعی محروم کرد

After seeing the corpses, I could not hide my abhorrence.

پس از دیدن اجساد نتوانستم انزجار خود را پنهان کنم.



کلمات دیگر: