کلمه جو
صفحه اصلی

accountancy


معنی : حسابداری
معانی دیگر : ایاره گری

انگلیسی به فارسی

حسابداری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the practices or profession of an accountant.

• practice of an accountant, keeping of accounts
accountancy is the work of keeping financial accounts.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] حسابداری

مترادف و متضاد

حسابداری (اسم)
accountancy, accounting, cost accounting

جملات نمونه

1. There's more to accountancy than just number crunching.
[ترجمه ترگمان]بیشتر به کار حسابداری مشغول است تا اینکه فقط تعداد کمی خرد می شود
[ترجمه گوگل]حسابداری بیشتر از تعداد کسر نیست

2. Accountancy, law and economics are pivotal to a successful career in any financial services area.
[ترجمه ترگمان]Accountancy، حقوق و اقتصاد برای یک شغل موفق در هر حوزه خدمات مالی محوری هستند
[ترجمه گوگل]حسابداری، حقوق و اقتصاد برای موفقیت در هر منطقه خدمات مالی ضروری است

3. Accountancy may be boring but at least it pays well.
[ترجمه کیوان] حسابداری ممکن است خسته کننده باشد ، اما حداقل حقوق ( دستمزد ) خوبی دارد.
[ترجمه ترگمان]ممکن است خسته کننده باشد اما حداقل به خوبی می پردازد
[ترجمه گوگل]حسابداری ممکن است خسته کننده باشد، اما حداقل آن را به خوبی می پردازد

4. It had taken considerable "creative accountancy" on my part to produce a set of figures that showed us making any profit at all.
[ترجمه ترگمان]این کار \"حسابداری خلاقانه\" قابل توجهی را در قسمت خود گرفته بود تا مجموعه ای از ارقام تولید کند که نشان می داد هر سودی در بر دارد
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، حسابداری خلاقانه ای به دست آورده بود تا مجموعه ای از ارقام را نشان دهد که نشان می داد که ما هرگونه سود را داریم

5. The book deals with the interface between accountancy and law.
[ترجمه ترگمان]کتاب با رابط بین حسابداری و قانون سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب در رابطه با رابط بین حسابداری و قانون است

6. He's just started working for an accountancy firm/a firm of accountants in Cambridge.
[ترجمه ترگمان]او تازه شروع به کار برای یک شرکت حسابداری \/ شرکت حسابداران در کمبریج کرده است
[ترجمه گوگل]او فقط برای شرکت حسابداری / شرکت حسابداران در کمبریج کار می کند

7. Partner in Blinkhorn's chartered accountancy firm.
[ترجمه ترگمان]شریک در شرکت حسابداری خبره Blinkhorn است
[ترجمه گوگل]شرکای شرکت حسابداری معتبر Blinkhorn

8. Oh, and he signed up for accountancy of course.
[ترجمه ترگمان]اوه، و اون برای حسابداری ثبت نام کرد البته
[ترجمه گوگل]اوه، و او البته برای حسابداری ثبت نام کرد

9. Applicants must be qualified and experienced in accountancy and office administration.
[ترجمه ترگمان]متقاضیان باید واجد شرایط و تجربه در اداره حسابداری و اداری باشند
[ترجمه گوگل]متقاضیان باید در اداره حسابداری و اداری واجد شرایط و با تجربه باشند

10. It is notable that the large accountancy firms now refer to themselves as' professional service firms'.
[ترجمه ترگمان]قابل توجه است که شرکت های بزرگ حسابداری اکنون به خودشان به عنوان شرکت های خدماتی حرفه ای اشاره می کنند
[ترجمه گوگل]قابل توجه است که شرکت های بزرگ حسابداری در حال حاضر خود را به عنوان 'شرکت های حرفه ای خدمات' اشاره کرد

11. He runs an accountancy firm.
[ترجمه ترگمان]او یک شرکت حسابداری اداره می کند
[ترجمه گوگل]او یک حسابداری را اداره می کند

12. He works in accountancy.
[ترجمه ترگمان]او در حسابداری کار می کند
[ترجمه گوگل]او در حسابداری کار می کند

13. He went to the top eight accountancy firms in London, all of which offered him a job.
[ترجمه ترگمان]او به هشت شرکت حسابداری در لندن رفت، که همه آن ها به او شغلی پیشنهاد کردند
[ترجمه گوگل]او به هشت حسابدار بزرگ در لندن رفت و همه او را شغل ارائه داد

14. A professional qualification in accountancy would be an advantage.
[ترجمه ترگمان]یک صلاحیت حرفه ای در حسابداری یک مزیت است
[ترجمه گوگل]یک مدرک حرفه ای در حسابداری می تواند مزیت باشد

پیشنهاد کاربران

در متون اقتصادی : نظام ارزش گذاری


کلمات دیگر: