کلمه جو
صفحه اصلی

impostor


معنی : طرار، فریب دهنده، مکار، فریبکار، وانمود کننده، دغل باز
معانی دیگر : imposter دغل باز، غاصب

انگلیسی به فارسی

( imposter ) دغل باز، وانمود کننده، طرار، غاصب


فساد، فریبکار، دغل باز، طرار، وانمود کننده، فریب دهنده، مکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who defrauds or deceives by pretending to be another person.
مشابه: humbug, sham

- The man who claimed to be heir to the throne was an impostor.
[ترجمه ترگمان] مردی که ادعا می کرد وارث تاج و تخت است، یک غاصب بود
[ترجمه گوگل] مردی که ادعا می کرد وارث تخت است، یک دروغ بود

• one who pretends to be something he is not in order to deceive others, impersonator, pretender (also imposter)
an impostor is someone who pretends to be someone else in order to get what they want.

مترادف و متضاد

طرار (اسم)
cheat, blackleg, impostor, imposter, swindler

فریب دهنده (اسم)
cheat, fake, impostor, deceiver, cheater, gagger

مکار (اسم)
cheat, impostor

فریبکار (اسم)
impostor, deceiver, cheater, con artist, thimblerigger

وانمود کننده (اسم)
impostor, imposter, simular

دغل باز (اسم)
kite, impostor, imposter, idol

person pretending to be something else


Synonyms: actor, beguiler, bluffer, charlatan, cheat, con artist, deceiver, empiric, fake, faker, four-flusher, fraud, hypocrite, imitator, impersonator, masquerader, mimic, mocker, mountebank, pettifogger, phony, pretender, pseudo, quack, scorner, sham, sharper, shyster, trickster


جملات نمونه

1. This is not Doctor Malcolm, he is an impostor.
[ترجمه ترگمان] این دکتر \"مالکوم\" نیست اون یه شیاده
[ترجمه گوگل]این دکتر مالکم نیست، او یک دروغ است

2. The nurse was soon discovered to be an impostor.
[ترجمه ترگمان]پرستار زود فهمید که او یک شیاد است
[ترجمه گوگل]پرستار به زودی کشف شد که خائن است

3. No impostor could deceive him;someone had put him up to all their tricks.
[ترجمه ترگمان]کسی نمی توانست او را فریب دهد؛ کسی او را فریب داده بود
[ترجمه گوگل]هیچ فردی نمی تواند او را فریب دهد؛ کسی او را به همه ترفندهای خود اختصاص داده است

4. He was an impostor -- dark, frightening and mysterious.
[ترجمه ترگمان]او یک شیاد بود - تیره، ترسناک و مرموز
[ترجمه گوگل]او یک مظلوم بود - تاریک، ترسناک و مرموز

5. At heart I felt like a fraud, an impostor.
[ترجمه ترگمان]در دل احساس یک کلاه برداری و یک شیاد را داشتم
[ترجمه گوگل]در قلب من احساس تقلب کردم، یک دروغگو

6. He knew I was no impostor, from the screening at the Valve.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که من یک شیاد نیستم، از screening که در استودیو دیده می شود
[ترجمه گوگل]او می دانست که از غربالگری در Valve هیچ اتفاقی نمی افتاد

7. But he felt like an idiot, a golf impostor.
[ترجمه ترگمان]اما احساس حماقت می کرد، یک شعبده باز بازی گلف بود
[ترجمه گوگل]اما او احساس عجیب و غریب، دروغگو گلف

8. The President had a telephone conversation with an impostor claiming to be Iran's president.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور یک مکالمه تلفنی با یک شیاد ادعا کرد که ادعا می کند رئیس جمهور ایران است
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با یک متهم که ادعا می کند رییس جمهور ایران است، یک مکالمه تلفنی داشته است

9. 'John Silver,'he said,'you're a prodigious villain and impostor - a monstrous impostor, sir.
[ترجمه ترگمان]جان سیلور گفت: جان سیلور، شما یک شیاد بزرگ و شیاد هستید، آقا
[ترجمه گوگل]'جان سیلور'، او گفت: 'شما یک تبه کار و بزدل است - خائنانه هیولا، آقا

10. The impostor has been shown up.
[ترجمه ترگمان]غاصب اعلام شده است
[ترجمه گوگل]شوالیه تاریکی نشان داده شده است

11. We knew he was an impostor because he spoke with a foreign accent.
[ترجمه ترگمان]ما می دانستیم که او یک شیاد بوده چون با لهجه خارجی حرف می زد
[ترجمه گوگل]ما می دانستیم او یک دروغ است زیرا او با لهجه خارجی سخن می گفت

12. The impostor traveled on a false passport.
[ترجمه ترگمان]impostor به یک گذرنامه جعلی سفر کرد
[ترجمه گوگل]دروغگو به پاسپورت دروغین سفر کرد

13. Duke: Don't try to curry favor with me, impostor.
[ترجمه ترگمان]دوک: سعی نکن با من یه لطفی به من بکنی، impostor
[ترجمه گوگل]دوک: سعی نکنید که منافع خودتان را نابود کنید

14. I feel like a lousy impostor.
[ترجمه ترگمان] احساس می کنم یه شیاد نکبت - ه
[ترجمه گوگل]من احساس خجالت می کنم

پیشنهاد کاربران

حیله گر. متقلب. شارلاتان

قاتل.
Katil.
القاتل

or imposter
means alazon in Latin
ریاکار
متقلب
مزوِّر


کلمات دیگر: