کلمه جو
صفحه اصلی

balcony


معنی : بالکن، ایوان، بالاخانه، لژ بالا، ستاوند، غرفه
معانی دیگر : بالا ایوان، ستن آوند، ماهتابی، مهتابی، ایوانگاه، ایوانک

انگلیسی به فارسی

ایوان، بالاخانه، بالکن، لژ بالا، ایوانک


بالکن، ایوان، بالاخانه، لژ بالا، ستاوند، غرفه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: balconies
مشتقات: balconied (adj.)
(1) تعریف: an elevated platform projecting from the outer wall of a building, surrounded with a railing or low restraining wall.

(2) تعریف: a platform projecting from the inner wall of a building and elevated above the main floor, as in a theater; gallery.
مشابه: gallery

• porch, elevated platform projecting from the side of a building and surrounded by a railing
a balcony is a platform on the outside of a building with a wall or railing around it.
the balcony in a theatre or cinema is the area of seats on the upper floor of the building. there can be more than one balcony in a theatre or cinema.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بالکن - بالاخانه - ایوان

مترادف و متضاد

بالکن (اسم)
balcony, veranda, verandah

ایوان (اسم)
cloister, portal, balcony, veranda, verandah, porch, portico, patio, lanai

بالاخانه (اسم)
upstairs, balcony

لژ بالا (اسم)
balcony, gallery

ستاوند (اسم)
balcony, veranda, verandah, portico

غرفه (اسم)
balcony, booth, stall, loge

porch or structure above the ground


Synonyms: balustrade, box, catwalk, gallery, mezzanine, piazza, platform, porch, portico, stoop, terrace, veranda


جملات نمونه

1. a balcony rimming the second floor
بالکنی که دورادور طبقه دوم را گرفته بود

2. my balcony overlooks a beautiful garden
بالکن من بر باغ زیبایی مشرف است.

3. the balcony jutted out over the lake
بالکن روی دریاچه امتداد داشت.

4. the balcony permits a better view of damavand
این بالکن منظره بهتری از دماوند را میسر می کند.

5. he fell down the balcony
او از بالکن افتاد.

6. they pushed him off the balcony
او را از بالکن هل دادند.

7. A double room with a balcony overlooking the sea had been reserved for him.
[ترجمه ترگمان]اتاقی دو نفره با یک بالکن مشرف به دریا برای او رزرو شده بود
[ترجمه گوگل]یک اتاق دو نفره با بالکنی که به دریا نگاه می کرد برای او رزرو شده بود

8. The balcony juts out over the garden.
[ترجمه ترگمان]روی بالکن از بالای باغ بالا آمده
[ترجمه گوگل]بالکن از باغ خارج می شود

9. We have breakfast on the balcony in summer.
[ترجمه ترگمان] تابستون توی بالکن صبحونه داریم
[ترجمه گوگل]ما صبحانه در بالکن در تابستان صبحانه داریم

10. She led us to a room with a balcony overlooking the harbour.
[ترجمه ترگمان]او ما را به اتاقی برد که مشرف به لنگرگاه بود
[ترجمه گوگل]او ما را به یک اتاق با بالکن مشرف به بندر منتقل کرد

11. The balcony was entwined with roses.
[ترجمه ترگمان]ایوان با گل های سرخ به هم پیچیده بود
[ترجمه گوگل]بالکن با گل رز بود

12. You can see the sea from our balcony.
[ترجمه ترگمان]میتونی دریا رو از بالکن ما ببینی
[ترجمه گوگل]شما می توانید دریا را از بالکن ما ببینید

13. She set up her telescope on the balcony.
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ را روی بالکن گذاشت
[ترجمه گوگل]او تلسکوپ خود را روی بالکن تنظیم کرد

14. Basking on the balcony, Granny can still keep an eye on the children.
[ترجمه ترگمان]Basking در بالکن، Granny هنوز می تواند مراقب کودکان باشد
[ترجمه گوگل]مادر بزرگ هنوز می تواند روی کودکان نگاه کند

15. The door opens onto a long balcony.
[ترجمه ترگمان]در روی بالکن بلندی باز می شود
[ترجمه گوگل]درب بر روی یک بالکن بلند باز می شود

16. He stepped out onto the balcony to address the multitude below.
[ترجمه ترگمان]او قدم به بالکن گذاشت تا جمعیت را زیر نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]او برای بالابردن تعداد زیادی از افراد زیر روی زمین تمرکز کرد

پیشنهاد کاربران

اتاق بالای خانه که باپله به آنجاراه دارد.

بالکن های کوچک وبزرگ

تراس، بالکن

جایگاه بالکون در تئاتر که صندلی ها در طبقه بالا قرار داره

بالکن خونه ها قسمتی از خانه های آپارتمانی یا چند طبقه که مانند حیاط شناور در آن جا میماند

به جایی که تماشاچی ها در سالن های ورزشی می نشینند هم گفته می شود.

بالاکانه.

balcony ( عمومی )
واژه مصوب: ایوانک
تعریف: ایوان کوچک جلو کاشانه


کلمات دیگر: