کلمه جو
صفحه اصلی

accentual


معنی : تکیه دار، لهجهای، مربوط به تکیهء صدا، دارای تاکید
معانی دیگر : موکد، تاکیدی، دارای فشار هجا، (شعر) هجایی، مشدد

انگلیسی به فارسی

تکیه دار، لهجه ای، مربوط به تکیه صدا، دارای تاکید، موکد، مشدد


لهجه، تکیه دار، لهجهای، مربوط به تکیهء صدا، دارای تاکید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: accentually (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to accent or stress in poetry.

(2) تعریف: having a rhythm based on the number of stresses rather than the number of syllables or length of sounds, as certain poetry.

• stressed, emphasized; relating to or characterized by accent

مترادف و متضاد

تکیه دار (صفت)
accentual

لهجه ای (صفت)
accentual, dialectic, dialectical

مربوط به تکیهء صدا (صفت)
accentual

دارای تاکید (صفت)
accentual

جملات نمونه

1. Accentual poetry is based on the number of stresses in a line.
[ترجمه ترگمان]شعر accentual براساس تعداد تنش ها در یک خط است
[ترجمه گوگل]شعر اکسیژن بر اساس تعداد تنش ها در یک خط است

2. On the basis of synthesizing accentual fruit about ecological industry park, we discussed present issues, reasons and measurement of the ecological industry park in shanghai in this paper.
[ترجمه ترگمان]براساس سنتز میوه accentual در مورد پارک صنعتی اکولوژیک، ما در مورد مسائل جاری، دلایل و ارزیابی پارک صنعتی اکولوژیک در این مقاله بحث و تبادل نظر کردیم
[ترجمه گوگل]بر اساس سنتز میوه مرکب در پارک صنعت اکولوژیک، ما در این مقاله مسائل، دلایل و اندازه گیری پارک صنعت زیست محیطی در شانگهای را مورد بحث قرار دادیم

3. Forming an accentual unit with the following word and thus having no independent accent.
[ترجمه ترگمان]با این کلام و این که هیچ لهجه خارجی نداشته باشد، یک واحد accentual را بر زبان می آورد
[ترجمه گوگل]تشکیل واحد تمرکز با کلمه زیر و در نتیجه بدون لهجه مستقل

4. Stressed or accented. Used of a syllable in accentual prosody.
[ترجمه ترگمان]تکی or حتی یک کلمه هم به زبان prosody
[ترجمه گوگل]استرس و یا متمرکز استفاده از یک هجایی در پرونده عرفانی

5. The following are often cited as important functions of English intonation: attitudinal function, discourse function, grammatical function and accentual function.
[ترجمه ترگمان]موارد زیر اغلب به عنوان وظایف مهم حرکات انگلیسی یاد می شوند: عملکرد نگرشی، تابع گفتمان، تابع دستوری و تابع accentual
[ترجمه گوگل]موارد زیر اغلب به عنوان توابع مهم تابع نگرشی انگیزشی انگلیسی، عملکرد گفتمانی، عملکرد دستور زبان و عملکرد تندرستی ذکر شده است

6. These have produced distinct kinds of versification, among which the most common are quantitative, syllabic, accentual, and accentual-syllabic.
[ترجمه ترگمان]اینها انواع مختلفی از versification ها را تولید کرده اند که در میان آن ها رایج ترین شکل هستند: syllabic، syllabic، accentual و accentual - syllabic
[ترجمه گوگل]این ها انواع مختلفی از وصیت را تولید کرده اند، که در میان آنها شایع ترین آنها عبارتند از: کمی، سلیقه ای، لهجه ای و چهره ای متضاد

7. The following are often cited as important functions of English intonation:semantic function, attitudinal function, grammatical function, accentual function.
[ترجمه ترگمان]موارد زیر اغلب به عنوان وظایف مهم حرکات انگلیسی یاد می شوند: عملکرد معنایی، عملکرد نگرشی، تابع دستوری، تابع accentual
[ترجمه گوگل]اغلب موارد زیر به عنوان توابع مهم تابع معنایی انگلیسی، تابع نگرشی، تابع گرامری، تابع چابکی اشاره شده است

8. The accented or long part of a metrical foot, especially in accentual verse.
[ترجمه ترگمان]بوم یا قسمت بلند یک پای metrical، به خصوص در شعر accentual
[ترجمه گوگل]بخش برجسته یا بلند مدت یک پا متریک، به ویژه در آیه های برجسته

پیشنهاد کاربران

accentual ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: تکیه‏ای
تعریف: مربوط به تکیه


کلمات دیگر: