کلمه جو
صفحه اصلی

aborigine


معنی : گیاه بومی، ساکن اولیه، بومی، اهلی
معانی دیگر : هر یک از ساکنان اولیه ی یک ناحیه، ساکن اصلی، (با a بزرگ) بومی استرالیا، قدیم

انگلیسی به فارسی

بومی، ساکن اولیه، اهلی، قدیم، گیاه بومی


بومی، گیاه بومی، ساکن اولیه، اهلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an original or first inhabitant of an area, esp. a member of a tribe native to Australia.
مترادف: aboriginal, native
مشابه: primitive

(2) تعریف: (pl.) the plants or animals native to a region.
مترادف: aboriginals, natives
مشابه: locals

• member of the dark-skinned people indigenous to australia
native, indigenous person, member of a people considered to be the original inhabitants of a region
an aborigine is an australian aboriginal; some people find this word offensive.

مترادف و متضاد

گیاه بومی (اسم)
aborigine

ساکن اولیه (اسم)
aborigine

بومی (صفت)
aboriginal, native, indigenous, endemic, domestic, vernacular, aborigine, autochthonous

اهلی (صفت)
native, domestic, aborigine, tame

first inhabitant


Synonyms: aboriginal, autochthon, bushman, indigene, native, primitive


جملات نمونه

1. Many aborigines died when they came into contact withdiseases.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از aborigines هنگامی که با withdiseases تماس گرفتند مردند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد سرطانی هنگام مرگ در تماس با بیماری جان خود را از دست دادند

2. The Aborigines are the native inhabitants of Australia.
[ترجمه ترگمان]The ساکنان بومی استرالیا هستند
[ترجمه گوگل]Aborigines ساکنان بومی استرالیا هستند

3. The Aborigines have a highly complex civilization, one that has existed for 60, 000 years.
[ترجمه ترگمان]The دارای تمدنی بسیار پیچیده ای هستند که به مدت ۶۰ هزار سال وجود داشته است
[ترجمه گوگل]Aborigines تمدن بسیار پیچیده دارند، که برای 60، 000 سال وجود داشته است

4. Many Aborigines become disorientated as tribal societies crumble and black independence erodes further - they have become a marginalized minority.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از Aborigines در حالی که جوامع قبیله ای فرو می ریزند و استقلال سیاه از هم پاشیده می شوند گیج می شوند - آن ها به یک اقلیت حاشیه ای تبدیل شده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد بی رحمانه به دلیل فقدان جوامع قبیله ای از بین می روند و استقلال سیاه بیشتر می شود - آنها به یک اقلیت حاشیه رانده شده تبدیل شده اند

5. Past treatment of the aborigines has been shameful, but these days efforts are made to respect their customs and traditional homelands.
[ترجمه ترگمان]رفتار گذشته of شرم آور بوده است، اما این روزها تلاش هایی برای احترام به آداب و رسوم و کشورهای سنتی خود انجام می شود
[ترجمه گوگل]درمان های گذشته بومیان شرم آور بوده است، اما امروز تلاش های لازم برای احترام به آداب و رسوم و سنت های سنتی آنها صورت گرفته است

6. Aborigines frequent the roadhouse and are gawked at by foreign travelers as if they were walking souvenirs.
[ترجمه ترگمان]Aborigines مکرر the را تکرار می کنند و در صورتی که از آن ها souvenirs دور باشند، توسط مسافران خارجی جذب می شوند
[ترجمه گوگل]Aborigines مهاجرت می کنند و در مسافرت های خارجی گاوچک می شوند، به طوری که آنها سوار بر قدم می زنند

7. Is he in league with the aborigines?
[ترجمه ترگمان]آیا او با موجودات بومی همدست است؟
[ترجمه گوگل]آیا او در لیگ با بومیان قرار دارد؟

8. But for aborigine campaigners gestures have not been enough.
[ترجمه ترگمان]اما برای کمپین های aborigine، این حرکت به اندازه کافی کافی نبوده است
[ترجمه گوگل]اما حرکات مبارزات زارعین کافی نیست

9. It is a rich heritage gradually disappearing as Aborigines become urbanized, Europeanized and victimized.
[ترجمه ترگمان]این میراث غنی به تدریج در حال ناپدید شدن است در حالی که Aborigines به شهرنشین، Europeanized و قربانی تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]این یک میراث ثروتمند است که به تدریج ناپدید می شود، زیرا بومیان تبدیل به شهرنشین، اروپایی و قربانی می شوند

10. The Aborigines, like all human groups, had highly articulated languages.
[ترجمه ترگمان]The، مانند همه گروه های انسانی، زبانه ای بسیار articulated داشتند
[ترجمه گوگل]Aborigines، مانند همه گروه های انسانی، زبان های بسیار مفصلی داشتند

11. In Tasmania aborigine hunters led a nomadic life to take advantage of the seasonal food supply in different regions.
[ترجمه ترگمان]در تاسمانی شکارچیان یک زندگی کوچ نشینی را به منظور استفاده از تامین غذای فصلی در مناطق مختلف رهبری کردند
[ترجمه گوگل]در شکارچیان بومی تاسمانی، یک زندگی عشایری به منظور استفاده از غذاهای فصلی در مناطق مختلف به سر می برد

12. Spencer and Gillen photographed and detailed aborigines dressed as animals, emitting animal cries to promote fertility.
[ترجمه ترگمان]اسپنسر و gillen از آن ها عکس گرفتند و لباس های مفصلی به تن کردند و از حیوانات برای ترویج باروری استفاده کردند
[ترجمه گوگل]اسپنسر و گیلن عکاسی کرده و دقیق تر بومیان به عنوان حیوانات پوشانده می شوند و گریه های حیواناتی را برای ترویج باروری انجام می دهند

13. Environmental impact research and consultation with Aborigines and pastoralists have been thorough, it says.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می گوید که تحقیقات تاثیر زیست محیطی و مشاوره با Aborigines و چوپانان به طور کامل انجام شده است
[ترجمه گوگل]می گوید که تحقیقات و مشاوره های زیست محیطی با بومیان و اصلاح طلبان کامل شده است

14. In Qing Taiwan, Han settlers acquired farmland primarily aborigine tribes.
[ترجمه ترگمان]در شهر کینگ، مهاجران (هان)زمینه ای کشاورزی را در درجه اول به دست گرفتند
[ترجمه گوگل]در Qing تایوان، مهاجران هان زمین های کشاورزی را عمدتا قبایل قبیله ای به دست آوردند


کلمات دیگر: