1. fruitless efforts
کوشش های بیهوده
2. a fruitless tree
درخت بی بار
3. Our efforts to persuade her proved fruitless.
[ترجمه ترگمان]کوشش ما برای متقاعد کردن او بی نتیجه بود
[ترجمه گوگل]تلاش های ما برای متقاعد کردن او ثابت نشده است
4. It was a fruitless search.
[ترجمه ترگمان]جستجوی بی هوده بود
[ترجمه گوگل]این یک جستجوی بی ثمر بود
5. Our efforts to persuade her were fruitless she didn't even listen.
[ترجمه ترگمان]تلاش ما برای متقاعد کردن او بی نتیجه بود او حتی گوش نمی داد
[ترجمه گوگل]تلاش های ما برای متقاعد کردن او بی ثمر بود و او حتی نمی شنید
6. Talks have so far have been fruitless.
[ترجمه ترگمان]حرف های عجیب غریبی داره
[ترجمه گوگل]تا کنون مذاکرات بی نتیجه بوده است
7. Dunbar's departure rendered the whole operation quite fruitless.
[ترجمه ترگمان]عزیمت Dunbar به تمام عملیات بی نتیجه ماند
[ترجمه گوگل]خروج دونبار تمام عملیات را کاملا بی ارزش انجام داد
8. After a fruitless morning sitting at his desk he had given up.
[ترجمه ترگمان]پس از یک روز fruitless که پشت میزش نشسته بود، از جا برخاست
[ترجمه گوگل]پس از صبح بی دردسر نشسته در میز خود او را رها کرده بود
9. After ten hours of fruitless negotiations, he stormed out of the meeting in exasperation.
[ترجمه ترگمان]پس از ده ساعت مذاکرات بی ثمر، او با عصبانیت از جلسه خارج شد
[ترجمه گوگل]پس از گذشت ده ساعت مذاکرات بی ثمر، او از ناآرامی ناچار شد
10. So far, their search has been fruitless.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، جستجوی آن ها بی هوده است
[ترجمه گوگل]تا کنون، جستجو آنها بی نتیجه بوده است
11. After repeated but fruitless demands for payment, he brought a suit against the debtor.
[ترجمه ترگمان]وی پس از تقاضای مکرر اما بی ثمر برای پرداخت، یک دادخواست را علیه بدهکار به همراه آورد
[ترجمه گوگل]پس از درخواست های تکراری اما بی ثمر برای پرداخت، او به داد بدهد
12. Oldham's attack had a fruitless afternoon against a Rovers' rearguard in which Kevin Moran was outstanding.
[ترجمه ترگمان]حمله oldham بعد از ظهر بی هوده بر ضد قوای دفاعی محلی که کوین مورن عالی بود، داشت
[ترجمه گوگل]حمله اولاهام یک روز بعد از ظهر بی نظیر بود، در برابر یک دروازهبان روورس که کوین مورن برجسته بود
13. The search proved fruitless.
[ترجمه ترگمان]جست و جو بی ثمر شد
[ترجمه گوگل]جستجو بی نتیجه بود
14. And I think it's fruitless going on about blame and suspicion and guilt.
[ترجمه ترگمان]و من فکر می کنم این بی هوده است که مورد سرزنش قرار بگیرد و احساس گناه کند
[ترجمه گوگل]و من فکر می کنم این بی پروایی در مورد سرزنش و سوء ظن و گناه اتفاق می افتد