1. the german blitz took the french by surprise
حمله ی برق آسای آلمان ها فرانسویان را غافلگیر کرد.
2. The car was launched with a massive media/advertising blitz, involving newspapers, magazines, television and radio.
[ترجمه ترگمان]این خودرو با یک حمله تبلیغاتی \/ تبلیغاتی گسترده آغاز شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
[ترجمه گوگل]این خودرو با یک رسانه بزرگ / تبلیغاتی پرتاب شد که شامل روزنامه ها، مجلات، تلویزیون و رادیو بود
3. We'll have to have a blitz on the house before your parents arrive.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه پدر و مادرت برسن باید یه حمله به خونه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه والدین خود بیاورند، ما باید در خانه خانه دار شویم
4. Many people died in the London blitz.
[ترجمه میلاد علی پور] مردم زیادی در بمباران لندن جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در حمله لندن کشته شدند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در رعد و برق در لندن جان باختند
5. I must have a blitz to get my room tidy.
[ترجمه ترگمان]من باید یه \"حمله\" داشته باشم که اتاقم رو مرتب کنم
[ترجمه گوگل]من باید یک رعد و برق داشته باشم تا اتاقم مرتب شود
6. I am old enough to remember the Blitz, but only just.
[ترجمه ترگمان] من به اندازه کافی بزرگ شدم که تو رو به یاد بیارم، ولی فقط
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی سالم هستم که به یاد داشته باشید رعد اسا، اما فقط فقط
7. Five shops were damaged in a firebomb blitz.
[ترجمه ترگمان]پنج فروشگاه در یک حمله بمب آتش زا آسیب دیده بودند
[ترجمه گوگل]پنج فروشگاه در آسیب دیدگی در اثر آتش سوزی آسیب دیدند
8. We had a blitz on the house at the weekend and cleaned it completely.
[ترجمه ترگمان]ما در آخر هفته یک حمله سریع به خانه داشتیم و آن را به طور کامل تمیز کردیم
[ترجمه گوگل]ما در آخر هفته خانه ای را در خانه داشتیم و آن را کاملا تمیز کردیم
9. During the blitz we spent the night in underground shelters.
[ترجمه ترگمان]در طی این حمله، شب را در پناهگاه های زیرزمینی گذراندیم
[ترجمه گوگل]در طول حمله رعد و برق ما شب را در پناهگاه های زیرزمینی گذراندیم
10. She was killed in/during the Blitz.
[ترجمه ترگمان]در طی بلیتز کشته شده بود
[ترجمه گوگل]او در / در زمان حمله رعد اسا کشته شد
11. On December 8 the media blitz began in earnest.
[ترجمه ترگمان]حمله رسانه ها در روز ۸ دسامبر به شدت آغاز شد
[ترجمه گوگل]در 8 دسامبر، رعد و برق رسانه ها به طور جدی آغاز شد
12. We decided to have a blitz on the kitchen .
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم یه \"حمله\" تو آشپز خونه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که در آشپزخانه یک رعد و برق داشته باشیم
13. Enemy bombers carried out a blitz on the city.
[ترجمه ترگمان]بمب گذاران دشمن حمله ای را به شهر انجام دادند
[ترجمه گوگل]بمب گذاران دشمن در شهر یک حمله راکتی انجام دادند
14. The campaign was launched with a nationwide publicity blitz.
[ترجمه ترگمان]این مبارزه با یک تبلیغ عمومی در سطح ملی آغاز شد
[ترجمه گوگل]این کمپین با تبلیغاتی در سطح ملی راه اندازی شد