1. he abstracted some of the documents
او برخی از اسناد را کش رفت.
2. Iron is abstracted from ore.
[ترجمه ترگمان]آهن از سنگ معدن استخراج شده است
[ترجمه گوگل]آهن از سنگ معدن استخراج شده است
3. He gave her an abstracted glance, then returned to his book.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به او انداخت و بعد به دفتر کارش برگشت
[ترجمه گوگل]او نگاهی انتزاعی به او داد، سپس به کتابش بازگشت
4. The idea of redness is abstracted from the colour of all red objects.
[ترجمه ترگمان]رنگ قرمزی از رنگ تمام اشیا قرمز به خود گرفته می شود
[ترجمه گوگل]ایده قرمزی از رنگ تمام اشیاء قرمز گرفته شده است
5. She abstracted the main points from the argument.
[ترجمه ترگمان]او نکات اصلی را از بحث کنار کشید
[ترجمه گوگل]او نکات اصلی را از این استدلال خلاصه کرد
6. He is abstracted by a bird outside the classroom.
[ترجمه ترگمان]او توسط یک پرنده در بیرون از کلاس گیج شده است
[ترجمه گوگل]او یک پرنده در خارج از کلاس است
7. The article was abstracted from a longer new book.
[ترجمه ترگمان]این مقاله از یک کتاب دیگر اقتباس شده بود
[ترجمه گوگل]مقاله از یک کتاب جدید دیگر خلاص شد
8. The same abstracted look was still on his face.
[ترجمه ترگمان]همان نگاه پریشان هنوز بر چهره اش بود
[ترجمه گوگل]همان نگاه انتزاعی هنوز در چهره او بود
9. He was listening to music and had an abstracted expression.
[ترجمه ترگمان]او به موسیقی گوش می داد و حالت جدی به خود گرفته بود
[ترجمه گوگل]او در حال گوش دادن به موسیقی بود و بیان انتزاعی داشت
10. The thieves abstracted the jewellery from my drawer.
[ترجمه ترگمان]دزدها جواهرات را از کشو من ربوده بودند
[ترجمه گوگل]دزدانه جواهرات را از کشو من جدا کرد
11. She was thinner, abstracted and often seemed unaware of her surroundings.
[ترجمه ترگمان]لاغر شده بود و به نظر می رسید که از محیط پیرامونش بی خبر است
[ترجمه گوگل]او نازک تر بود، انتزاعی و غالبا ناشی از محیط اطرافش بود
12. His movements were slow, his gaze abstracted, as if he were composing a poem in his head.
[ترجمه ترگمان]حرکاتش آرام بود، نگاهش چنان مغشوش بود که گویی شعری در سر داشت
[ترجمه گوگل]جنبش های او آهسته بود، نگاهش به چشمانش جمع شده بود، مثل اینکه او شعر را در سرش گذاشته بود
13. Whatever musings had abstracted me from the charms of the city fled before the lucidity of that long-drawn-out instant of disaster.
[ترجمه ترگمان]هر فکری که به ذهنم خطور کرده بود از زیبایی آن شهر در حال فرار بود، قبل از اینکه به روشنی آن لحظه طولانی - کشیده شوم
[ترجمه گوگل]هر آنچه که به من آموخت، از فریب های شهر فراتر رفته بود، پیش از روشن شدن این فاجعه طولانی مدت
14. With an abstracted look, she removed her sweater and brassiere.
[ترجمه ترگمان]با نگاهی پریشان، پلیور و سوتین را برداشت
[ترجمه گوگل]با نگاهی انتزاعی، او ژاکت و دست بند را برداشت
15. The same would apply to the abstracted car driver.
[ترجمه ترگمان]همین امر در مورد راننده گیج رانندگی صدق می کند
[ترجمه گوگل]همین امر در مورد راننده خودرو خلاصه می شود