کلمه جو
صفحه اصلی

ballroom


معنی : سالن رقص
معانی دیگر : تالار رقص، سالن بزرگ رقص

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a large room used for dancing, as in a hotel, club, or mansion.

• large room for dancing
a ballroom is a very large room used for dancing or for formal balls.

مترادف و متضاد

سالن رقص (اسم)
ballroom

جملات نمونه

1. the grand ballroom
تالار اصلی

2. The ballroom is the crowning glory of the palace.
[ترجمه ترگمان]تالار شکوه و جلال کاخ است
[ترجمه گوگل]سالن رقص ، تاج شکوه کاخ است

3. She came gliding gracefully into the ballroom in a long flowing gown.
[ترجمه ترگمان]خرامان خرامان خرامان خرامان خرامان وارد سالن رقص شد
[ترجمه گوگل]او با یک لباس بلند و بلند ، به راحتی در سالن رقص پرواز کرد

4. I dropped across a friend at the ballroom.
[ترجمه ترگمان]من یکی از دوستام رو توی سالن رقص پیاده کردم
[ترجمه گوگل]من در سالن رقص یکی از دوستانم را رها کردم

5. The chandelier depends from the ceiling of the ballroom.
[ترجمه ترگمان]چلچراغ از سقف سالن آویزان است
[ترجمه گوگل]این لوستر از سقف سالن رقص بستگی دارد

6. The ballroom was ablaze with lights.
[ترجمه ترگمان]تالار از روشنایی برق می زد
[ترجمه گوگل]سالن رقص با چراغ روشن بود

7. They milled around the ballroom with video cameras.
[ترجمه ترگمان]اونا تو سالن رقص با دوربین های ویدیویی محاصره شدن
[ترجمه گوگل]آنها با دوربین فیلمبرداری اطراف سالن رقص را آسیاب کردند

8. Dancers wheeled gracefully on the ballroom floor.
[ترجمه ترگمان]در سالن رقص، هوا به طرز زیبایی روی زمین نشست
[ترجمه گوگل]رقصنده ها بر روی زمین سالن رقص با ظرافت چرخ می زدند

9. Jack danced Marry around the ballroom.
[ترجمه ترگمان] جک \"توی سالن رقص باه ام ازدواج کرد\"
[ترجمه گوگل]جک در اطراف سالن رقص ازدواج کرد

10. Several hundred people twirl around the ballroom dance floor.
[ترجمه ترگمان]صدها نفر دور سالن رقص می رقصیدند
[ترجمه گوگل]چند صد نفر دور زمین رقص سالن رقص می چرخند

11. The ballroom was peopled with guests.
[ترجمه ترگمان]سالن رقص پر از میهمانان بود
[ترجمه گوگل]سالن مجالس مملو از مهمان بود

12. The boss of the ballroom excused them the fee.
[ترجمه ترگمان]رئیس مجلس رقص را معذور داشت
[ترجمه گوگل]رئیس سالن رقابتی برای آنها حق الزحمه را معاف کرد

13. I drift around the ballroom, spearing meatballs and feeling bad.
[ترجمه ترگمان]دور اتاق می چرخم و کوفته و feeling را می گیرم و احساس بدی دارم
[ترجمه گوگل]من دور سالن رقص رانندگی می کنم ، کوفته های گوشت را نیزه می زنم و حالم بد است

14. As you approach the hotel ballroom, you begin to hear the faint strains of a Mariachi band.
[ترجمه ترگمان]وقتی به سالن رقص وارد شدید، شما شروع به شنیدن صدای ضعیف یک گروه موسیقی Mariachi می کنید
[ترجمه گوگل]وقتی به سالن رقص هتل نزدیک می شوید ، صدای ضعیف گروه موسیقی ماریاچی را می شنوید

پیشنهاد کاربران

سالن رقص قابلمه ای

سالن رقص

سالن بزرگ رقص. تالار

سالن رقص، سالنی پر از توپ، استخر توپ


کلمات دیگر: