معنی : محفل، گروه، دسته
معانی دیگر : (دسته ی کوچکی که به آسانی دیگران را راه نمی دهند و تفرعن می فروشند) جرگه ی بسته، باند، دار و دسته
دسته، گروه، محفل
کلک، دسته، محفل، گروه
group of friends
Synonyms: bunch, cabal, camarilla, camp, circle, clan, club, coterie, crew, crowd, crush, faction, gang, in-group, insiders, lobby, Mafia, mob, organization, outfit, pack, posse, ring, set, society
Ahmad and his clique of poetasters did not pay attention to anyone else.
احمد و دار و دستهی نوچه شاعران او به هیچکس دیگر محل نگذاشتند.