1. i knew by intuition that it was time to act
به من الهام شده بود که هنگام عمل فرارسیده است.
2. Her feminine intuition told her that he was unhappy.
[ترجمه ترگمان]ادراک زنانه او به وی می گفت که او ناراحت است
[ترجمه گوگل]شهود زنانه او به او گفت که او ناراضی است
3. Intuition told her it was unwise to argue.
[ترجمه ترگمان]شهود به او گفت که بحث کردن عاقلانه نیست
[ترجمه گوگل]شهود به او گفت که غیر منطقی است که بحث کند
4. He knew this thing by intuition.
[ترجمه ترگمان]او این چیز را با شهود می دانست
[ترجمه گوگل]او این چیز را با شهود می دانست
5. I had an intuition that I would find you.
[ترجمه ترگمان]من یه روشن بینی داشتم که تو رو پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من یک شهود داشتم که شما را پیدا کردم
6. I had an intuition that we would find them there.
[ترجمه ترگمان]من یه روشن بینی داشتم که اونا رو اونجا پیدا می کردیم
[ترجمه گوگل]من یک شهود داشتم که می توانستیم آنها را پیدا کنیم
7. Intuition told me we were going in the wrong direction.
[ترجمه ترگمان]الهام بخشی به من گفت که ما مسیر را اشتباه میریم
[ترجمه گوگل]شهود به من گفت که ما به مسیر اشتباه رفتیم
8. It came upon him in a flash of intuition.
[ترجمه ترگمان]این امر بر او الهام شد
[ترجمه گوگل]او در فریب شهوات بر او آمد
9. Her intuition was telling her that something was wrong.
[ترجمه ترگمان]intuition به او می گفت که چیزی اشتباه است
[ترجمه گوگل]شهود او به او گفت که چیزی اشتباه است
10. Intuition told me you were here.
[ترجمه ترگمان]الهام بخشی بهم گفت که اینجایی
[ترجمه گوگل]شهود به من گفت شما اینجا بودی
11. He was guided by intuition and personal judgement.
[ترجمه ترگمان]او با بصیرت و قضاوت شخصی رهبری می شد
[ترجمه گوگل]او توسط شهود و قضاوت شخصی هدایت شد
12. Often our intuition or sixth sense warns us of impending danger.
[ترجمه ترگمان]اغلب حس ششم یا حس ششم ما را در مورد خطر قریب الوقوع هشدار می دهد
[ترجمه گوگل]اغلب شهود یا حس ششم به ما هشدار خطر ابتلاء می دهد
13. I had an intuition that something awful was about to happen.
[ترجمه ترگمان]من احساس بدی داشتم که اتفاق وحشتناکی در شرف وقوع است
[ترجمه گوگل]من یک شهود داشتم که چیزی بدی بود و اتفاق می افتاد
14. Intuition told her that he had spoken the truth.
[ترجمه ترگمان]چیزی بر او الهام شد که حقیقت را گفته بود
[ترجمه گوگل]شهود به او گفت که او حقیقت را بیان کرده است
15. She had an intuition that her mother wasn't very well.
[ترجمه ترگمان]او متوجه شد که مادرش حالش خوب نیست
[ترجمه گوگل]او یک شهود داشت که مادرش خیلی خوب نبود